یادداشت – نشریه شهر ® https://the-city.ir بهترین های دنیای فانتزی ☠ مهد ادبیات گمانه زن Thu, 21 Sep 2023 08:58:01 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.1 https://the-city.ir/wp-content/uploads/2021/08/cropped-1a10e375bae1d923e7e22e7477eb50a4-32x32.png یادداشت – نشریه شهر ® https://the-city.ir 32 32 انزوا در برف https://the-city.ir/%d8%a7%d9%86%d8%b2%d9%88%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%b1%d9%81/ https://the-city.ir/%d8%a7%d9%86%d8%b2%d9%88%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%b1%d9%81/#respond Thu, 21 Sep 2023 08:58:01 +0000 https://the-city.ir/?p=5395    شباهت‌های رمان سنگ کاغذ قیچی و فیلم درخشش در عناصر سبکی و عناصر روایی به حدی زیاد است که در ترجمه فارسی کتاب به آن اشاره‌شده است. فضایی خارج از شهر در زمستانی بسیار سرد میزبان دو زوج هستند در فیلم درخشش زوج وندی و جک به هتل اورلوک در آمریکا می‌روند و…

   مارگریت دوراس[1]:

             ((عزلت همزاد جنون است و هر وجود بشری که تنها باشد، در شوریده عقلی دست‌وپا میزند و شخص به خود فرورفته کارش به جنون می­کشد.))

   شباهت‌های رمان سنگ کاغذ قیچی و فیلم درخشش در عناصر سبکی و عناصر روایی به حدی زیاد است که در ترجمه فارسی کتاب به آن اشاره‌شده است. فضایی خارج از شهر در زمستانی بسیار سرد میزبان دو زوج هستند در فیلم درخشش زوج وندی و جک به هتل اورلوک در آمریکا می‌روند و در رمان آدم و املا به‌کلیسای بلک واتر در اسکاتلند. هر دو زوج به دنبال تغییر در زندگی خود هستند، زندگی خانوادگی آن‌ها رو به بن‌بست است و این تنهایی قرار است راهگشایی کند اما به فاجعه‌ای باورنکردنی ختم می‌شود. لازم به ذکر است که فیلم درخشش بر اساس رمانی به همین نام نوشته استیون کینگ که در سال 1977 منتشر شد، ساخته‌شده است.

       با تمام این شباهت‌های مضمونی و سبکی، رویکرد روایت در بیان اطلاعات  به‌کلی متفاوت است و همین مورد باعث آن شده است که نتیجه‌گیری دو اثر کاملاً متفاوت باشد ، در این نوشتار قصد داریم دلیل این تفاوت را بر اساس نحوه ارائه اطلاعات و افکت‌های درام بررسی کنیم و متوجه شویم چرا با دو اثر مشابه اما به‌کلی متفاوت رو­به­رو هستیم.

    ابتدا لازم است که به تعریف افکت‌های درام بپردازیم. اولین هدف از روایت و روایتگری جذب توجه مخاطب است، به این معنی که مخاطب باید به نقطه‌ای برسد که بخواهد بداند چه چیزی اتفاق می‌افتد و یا چه چیزی در حال اتفاق افتادن است، افکت‌های درام این وظیفه را بر عهده‌دارند. بنا به تعریف دکتر شاهپور شهبازی افکت‌های درام شامل : معما- تعلیق و غافلگیری است. این سه نوع، بر اساس نحوه تقسیم اطلاعات بین مخاطب و شخصیت‌های روایت حاصل می‌شود.

شاینینگ درخشش کوبریک

در عنصر معما، مانند هنگامی‌که فردی چیستانی را بیان می‌کند، خودِ فرد جواب چیستان را می‌داند اما مخاطب باید آن را حدس بزند. در روایت هم این‌گونه است، شخصیت‌ها جواب را می‌دانند اما مخاطب بی‌صبرانه منتظر جواب است چراکه میزان اطلاعات شخصیت‌های روایت بیشتر از مخاطبین است.

   در عنصر تعلیق،  برعکس معما، مخاطب بیشتر از شخصیت‌ها می‌داند. مثال معروف هیچکاک به‌خوبی تعریف‌کننده تعلیق است: بمبی زیر میز شخصیت‌ها قرار دارد که خود آن‌ها از وجود بمب خبر ندارند اما مخاطب بمب را به‌وسیله دوربین دیده است و خبر دارد، در این حال مخاطب هرلحظه منتظر انفجار بمب است درحالی‌که شخصیت‌ها با آرامش کامل در حال نوشیدن قهوه هستند.

     در عنصر غافلگیری، میزان اطلاعات مخاطب و شخصیت‌ها برابر است و هر دو به یک میزان شگفت‌زده می‌شوند.

تقسیم اطلاعات چه در رمان و فیلم به‌وسیله یک نوع از انواع راوی صورت می‌گیرد، به این معنی که راوی یا آگاهانه اطلاعاتی را مخفی و یا آشکار می‌کند یا اطلاعات راوی با مخاطب برابر است و در پایان هر دو غافلگیری می‌شوند.

گاه راوی اطلاعات و سرنخ‌های غلط می‌دهد، گاهی اطلاعات ناقص است و گاهی اطلاعات هم درست هستند و هم غلط که نتیجه‌گیری را به مخاطب واگذار می‌کنند. هرکدام از این شیوه‌ها و افکت‌ها کارکرد ویژه خود رادارند.

3

  به این صورت است که افکت‌های درام باعث جلب‌توجه مخاطب تا آخرین لحظه روایت می‌شود، معمولاً در تمام روایت‌ها ترکیبی از هر سه افکت درام استفاده می‌شود. حال که به توضیح افکت‌های درام پرداختیم، ابتدا دو اثر را جداگانه از بابت نحوه ارائه اطلاعات بررسی می‌کنیم و سپس نتیجه‌گیری می‌کنیم که چرا دو اثر بااین‌همه شباهت سبکی و محتوایی کاملاً مستقل از یکدیگر هستند.

رمان سنگ کاغذ قیچی:

  4 شخصیت اصلی این قصه (آدام، امیلا،رابین و هنری وینتر) دارای پیش داستانی هستند، پیش داستان این 4 نفر در کلیسای بلک واتر به یکدیگر پیوند می‌خورد، تا اواسط قصه هیچ اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد بلکه کدهایی بیان می‌شود که راوی با ارائه اطلاعات ناقص، مدام مخاطب را به نتیجه‌گیری‌های متفاوت می‌رساند، تا فصل‌های پایانی تمام قصه در پیش داستان شخصیت‌ها رخ می‌دهد و مخاطب با گذشته آن‌ها آشنا می‌شود، طبیعی است که در این فصل‌ها اطلاعات شخصیت‌ها بیشتر از مخاطب است و عنصر معما، افکت حاکم بر روایت است. به‌عنوان‌مثال در ابتدا فکر می‌کنیم که همسرِ آدام، امیلا به دلیل داشتن رابطه نامشروع با هنری وینتر باعث آن شده است که آدام بتواند از قصه‌های وینتر اقتباس کند و حرفه هنری خود را بهبود ببخشد اما بعد با یک پیچش داستانی جذاب همه‌چیز عوض می‌شود(تمام قصه مملو از این پیچش‌ها است اما برای اسپویل نشدن رمان از آن‌ها عبور می‌کنیم). در مرحله بعدی فصل‌هایی وجود دارد که همسر آدام از سالگرد ازدواج آن‌ها می‌گوید و سال‌به‌سال که سپری می‌شود اوضاع دگرگون می‌شود.

سنگ کاغذ قیچی

در تمام این فصول راوی اول‌شخص است و با ارائه اطلاعات قطره­چکانی و ناقص، مدام دایره اطلاعات مخاطب را محدود نگه می‌دارند تا اینکه همه‌چیز آشکار می‌شود و در انتها است که مخاطب همراه باشخصیت‌ها به یک‌میزان اطلاعات دارد و عنصر غافلگیری، افکتِ غالب روایت می‌شود و کنش پایانی یکی از شخصیت‌ها داستان را به نتیجه‌گیری می‌رساند.

به‌وسیله افکت معما و غافلگیری و همچنین با تکنیک محدود کردن راوی به اول‌شخص، رمان سنگ کاغذ قیچی مخاطب را تا انتها میخکوب می‌کند اما نکته مهم این است که به دلیل اینکه تمام اطلاعات و سرنخ‌ها در پایان کاملاً شفاف و آشکار می‌شود، مخاطب در انتها با یک نتیجه‌گیری کامل و بدون ابهام کلیسای بلک واتر را ترک می‌کند، راوی هیچ سؤالی باقی نمی‌گذارد و تمام دلالت‌ها آشکار و مستقیم تمام می‌شود. ازنظر ژانریک با یک تریلر روان‌شناختی جذاب و ازلحاظ ساختاری یک شاه پیرنگ کامل روبه‌رو هستیم . دقیقاً نقطه افتراق فیلم درخشش و رمان سنگ کاغذ قیچی در همین نحوه دادن اطلاعات و دلالت‌ها است.

فیلم درخشش:

در اکثر مواقع، دوربین در فیلم راوی دانای کل است و به‌وسیله آن‌همه چیز دیده و شنیده می‌شود، اما به این معنا نیست که مخاطب و شخصیت‌ها از همه‌چیز آگاه باشند. درخشش، با 4 شخصیت اصلی(جک، وندی، دنی و هالوران) و یک شخصیت خیالی(تونی که دردهان دنی حضور دارد) روایت می‌شود. تمام پیش داستان آن‌ها به‌وسیله شخصیت‌ها در زمان­های مختلف بیان می‌شود اما هرچه به جلو می‌رویم مرز بین درستی و یا توهم بودن این گذشته پر رنگ تر می‌شود و برخلاف رمان از ابتدای پرده دوم، اتفاقات زیادی در لحظه رخ می‌دهد، اما نکته مهم آن است که راوی با دادن اطلاعاتی که هم می‌تواند درست باشد و هم غلط،مدام نتیجه‌گیری را حتی برای لحظه‌ای غیرممکن می‌کند. در ابتدا، داستان نگهبان قبلی هتل گفته می‌شود که دو دختر دوقلوی خودش را با تبر کشته، کمی بعد آن دو دختر را در راهروهای هتل می‌بینیم که تونی به دنبال آن‌ها می‌رود، سپس پیش ماجرای هالوران است که او هم مثل تونی یک دوست خیالی دارد و توانایی درخشش را در خود دارد و… هنگامی‌که جک به سالن جشن هتل می‌رود با فردی صحبت می‌کند که انگار از گذشته باهم آشنایی دارند و سپس با نگهبان قبلی روبه‌رو می‌شود که به جک می‌گوید باید هر جور شده مانع هالوران و وندی شود در ادامه داستان مرگ سرخپوست‌ها و دفن آن‌ها زیر هتل مطرح می‌شود، حتی در آسانسور هتل نیز عکسی از آن‌ها دیده می‌شود، در انتها عکس جوانی جک که در تالار رستورانِ هتل قرار دارد این فرضیه را که آن‌ها واقعاً قبلاً اینجا بوده‌اند و یا آیا آن‌ها همان نگهبان قبلی هتل هستند را نیز تقویت می‌بخشد.  در هرکدام از این صحنه‌ها هیچ‌گاه نتیجه‌گیری مشخصی حاصل نمی‌شود و مخاطب هرگز درک نمی‌کند که آن‌ها توهم است و یا واقعاً وجود دارند. این احساس مخاطب به یک دلیل و به‌وسیله دو تکنیک رخ می‌دهد. تکنیک ارائه اطلاعات دوپهلو و افکت معما( مخاطب همواره کمتر از شخصیت‌ها اطلاع دارد) و دلیل این استفاده آن است که کوبریک و کینگ به‌وسیله این تکنیک و افکت، آگاهانه درصدد آن بوده‌اند که مخاطب به نتیجه روشنی دست نیابد تا بتوانند ویژگی مریضی انزوا را به‌روشنی با استفاده از ابهام بیان دارند. فرق روایت‌های ذاتاً مبهم با آثاری آشفته و ناقص، دقیقاً در همین موضوع است که راوی با ارائه اطلاعات دوپهلو سؤال‌های زیادی ایجاد می‌کند که مخاطب باید به آن‌ها فکر کند، اما در آثار ناقص بدون هیچ کشت و برداشتی تنها نشانه‌های مبهم و بی‌پشتوانه ارائه می‌شود.

نتیجه‌گیری:

    در هر دو اثر، انزوا عامل جنون و جنایت است اما به‌وسیله نحوه ارائه اطلاعات و افکت‌های درام ، فرآیند جنون کاملاً متفاوت است. در رمان با یک اثر از ژانر تریلر روان‌شناختی مواجه هستیم اما در فیلم درخشش با یک اثر که هم می‌تواند در ژانر وحشت با تم‌های افسون و جادو باشد و هم اثری در ژانر تریلر روان‌شناختی روبه‌رو هستیم.

کوبریک استفن کینگ شاینینگ

       در رمان با رازگشایی قاطع و بدون ابهام که با استفاده از افکت های درام و نحوه روایت راوی حاصل شده است، مخاطب به یک نتیجه عینی و واقعی دست پیدا می کند اما در فیلم درخشش همواره بعد از 3 دهه از ساخت فیلم، مخاطب هنوز نمی­تواند به قطعیت بیان کند که انزوا چه خطرات و نتایجی در پی دارد.

 

 

                                                                                                           پایان

                                                                                                    نویسنده:  آرمان امامی

 

[1] نویسنده فرانسوی (1914-1996)

]]>
https://the-city.ir/%d8%a7%d9%86%d8%b2%d9%88%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%b1%d9%81/feed/ 0
یادداشت: در وصف سریال Peaky Blinders و نقاط عطفش https://the-city.ir/%db%8c%d8%a7%d8%af%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa-%d8%af%d8%b1-%d9%88%d8%b5%d9%81-%d8%b3%d8%b1%db%8c%d8%a7%d9%84-peaky-blinders-%d9%88-%d9%86%d9%82%d8%a7%d8%b7-%d8%b9%d8%b7%d9%81%d8%b4/ https://the-city.ir/%db%8c%d8%a7%d8%af%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa-%d8%af%d8%b1-%d9%88%d8%b5%d9%81-%d8%b3%d8%b1%db%8c%d8%a7%d9%84-peaky-blinders-%d9%88-%d9%86%d9%82%d8%a7%d8%b7-%d8%b9%d8%b7%d9%81%d8%b4/#comments Sat, 23 Jul 2022 10:23:04 +0000 https://the-city.ir/?p=2863 در این مطلب به ریز و درشت و واقعیات سریال محبوب و جنجالی Peaky Blinders می پردازیم. لطفاً تا انتهای این مطلب با ما همراه باشید!

ابتدا به ساکن:

Peaky Blinders مردانه‌ترین سریالی است که تا به حال تماشا کردم. سریالی در وصف توماس شلبی. می‌خواهم به این نکته اشاره کنم که عشق تامی، گریس، و کل رابطه‌شان، دیدگاهی کلی از «عاشقانه‌ی کلاسیک بریتانیایی» در بهترین حالت به شما می‌دهد. هر چقدر هم که قدیمی‌ می‌شود، این مجموعه همه‌چیز را از هیجان، جنایی، درام، غم و اندوه و باز کردن ذهن شما در سطحی کاملاً جدید دارد.

0098_PB5_22OCT18RV_PEAKY_NEW

 

زیر پوست…

Peaky Blinders از دیگر سری‌های Gangster متمایز است، زیرا چیزی آرامش‌بخش و صلح‌آمیز در آن وجود دارد. فیلم‌برداری بسیار شگفت‌انگیز است، شما را در تمام مدت علاقه‌مند می‌کند. زیباست زیرا جنایت و قتل تنها موضوع مهم فیلم نیست همچنین درام درجه یک را نشان می دهد و آن را جذاب‌تر می‌کند. این کاملا یک سریال “احساس خوب” است. من خیلی خوشحالم که Peaky Bliders را تماشا کردم، و بعد از تماشای بسیاری از سریال‌های کمدی و کمدی آمریکایی، وقتی چیزی به این شدت و بریتانیایی تماشا می‌کنید، در واقع با شما ارتباط برقرار می‌کند و باعث می‌شود فکر کنید و دیدگاه‌های جدیدی را برایتان باز کند.

پیکی Blinders
 

احساس و غرور

پیکی بلایندرز از آن سریال‌هایی نیست که تماشا کنید تا خوش بگذرانید، خوش بگذرانید و روز بعد آن را فراموش کنید. مثل این است که شما واقعاً به شخصیت ها متصل می شوید و احساس می کنید که آنها چه احساسی دارند. این شما را در اعماق نگه می دارد. داستان برای همیشه با شما خواهد ماند. با حرکت رو به جلو، برای کسانی که به لهجه‌های بریتانیایی و سبک زندگی بریتانیایی علاقه دارند، عاشق این خواهید شد که خط داستان، لهجه‌ها، طرح داستان و فیلمنامه چقدر خوب و زیبا است. همه چیز در مورد آن انگلیسی است. همه چيز. این یکی از بزرگترین عواملی است که در ساختن Peaky Blinders، قابل تماشا، بارها و بارها نقش دارد و باعث می‌شود که کل سریال را به صورت افراطی تماشا کنید.

اگر این سریال را تماشا کرده‌اید، لطفاً نظر خودتان را برای ما بنویسید. سپاس!

منتظر نقد و بررسی‌های جذاب و عالی  از نشریه شهر باشید!

 

در شبکه های اجتماعی به ما بپیوندید!

کانال تلگرام ماصفحه اینستا

]]>
https://the-city.ir/%db%8c%d8%a7%d8%af%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa-%d8%af%d8%b1-%d9%88%d8%b5%d9%81-%d8%b3%d8%b1%db%8c%d8%a7%d9%84-peaky-blinders-%d9%88-%d9%86%d9%82%d8%a7%d8%b7-%d8%b9%d8%b7%d9%81%d8%b4/feed/ 1
Top10: ده قلعه برتر در «نغمه یخ و آتش» https://the-city.ir/top10-%d8%af%d9%87-%d9%82%d9%84%d8%b9%d9%87-%d8%a8%d8%b1%d8%aa%d8%b1-%d8%af%d8%b1-%d9%86%d8%ba%d9%85%d9%87-%db%8c%d8%ae-%d9%88-%d8%a2%d8%aa%d8%b4/ https://the-city.ir/top10-%d8%af%d9%87-%d9%82%d9%84%d8%b9%d9%87-%d8%a8%d8%b1%d8%aa%d8%b1-%d8%af%d8%b1-%d9%86%d8%ba%d9%85%d9%87-%db%8c%d8%ae-%d9%88-%d8%a2%d8%aa%d8%b4/#comments Tue, 19 Jul 2022 07:29:36 +0000 https://the-city.ir/?p=2831 قصرها و قلعه های زیادی در سرتاسر هفت قلمرو وجود دارد که هر یک شگفتی های خاص خودشان را دارند. در این لیست، ده استحکام برتر وستروس را با هم بررسی می کنیم. این مطلب را از دست ندهید!

 

قطع به یقین اگر سریال بازی تاج و تخت Game of Thrones را دیده باشید و بخصوص اگر مجموعه کتاب های نغمه یخ و آتش را مطالعه کرده باشید، قلعه هایی که در این آثار تحت عنوان مرکز فرمانروایی شاهان و یا مدعیان تاج و تخت به آنها پرداخته شده، شما را به وجد آورده است.

در این مطلب تلاش کردیم ده قلعه برتر این مجموعه را در قالب Top-10 به شما معرفی کرده و ضمن نمایش تصاویر این قلاع، لایه های پنهان آن ها را برای شما موشکافی می کنیم.

نمونه ای از آنچه در  مطلب ده قلعه برتر در «نغمه یخ و آتش» خواهید خواند:

Pyke

مکان: جزایرآهن

خاندان: گریجوی

مذهب: خدای مغروق

بنیانگذار: نامعلوم

حکمران: بیلون گریجوی  (بازی تاج و تخت) – یورون گریجوی سوم (رقص با اژدهایان)

castles of GOT

مرکز آیرون آیلندز شاید از باثبات ترین استحکامات وستروس نباشد اما بی تردید از ابهت بسیار بالایی برخوردار است و نقش بسزایی هم در داستان داشته. این قلعه که روی ستونهای عظیمی از سنگ بنا شده، در طول زمان بارها توسط طوفان خرد و تکه تکه شده و بخش قابل توجهی از خودش را از دست داده اما همچنان پابرجا و استوار است.
برج های پایک به وسیله پل های طنابی به هم متصل اند که همین مسئله باعث می شود جابه جایی بین برجها برای دشمنان خیلی سخت بشه اما با این حال، پایک از قدرت دفاعی متوسطی برخوردار است.

 

برای دانلود فایل PDF ده قلعه برتر در «نغمه یخ و آتش» روی لوگوی دانلود کلیک کنید.

 

دانلوذ کتاب داستان PDF الکترونیکی
در شبکه های اجتماعی به ما بپیوندید!

کانال تلگرام ماصفحه اینستا

]]>
https://the-city.ir/top10-%d8%af%d9%87-%d9%82%d9%84%d8%b9%d9%87-%d8%a8%d8%b1%d8%aa%d8%b1-%d8%af%d8%b1-%d9%86%d8%ba%d9%85%d9%87-%db%8c%d8%ae-%d9%88-%d8%a2%d8%aa%d8%b4/feed/ 2
آشنایی با برندون سندرسون و آثار ایشان https://the-city.ir/%d8%a2%d8%b4%d9%86%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%a8%d8%a7-%d8%a8%d8%b1%d9%86%d8%af%d9%88%d9%86-%d8%b3%d9%86%d8%af%d8%b1%d8%b3%d9%88%d9%86-%d9%88-%d8%a2%d8%ab%d8%a7%d8%b1-%d8%a7%db%8c%d8%b4%d8%a7%d9%86/ https://the-city.ir/%d8%a2%d8%b4%d9%86%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%a8%d8%a7-%d8%a8%d8%b1%d9%86%d8%af%d9%88%d9%86-%d8%b3%d9%86%d8%af%d8%b1%d8%b3%d9%88%d9%86-%d9%88-%d8%a2%d8%ab%d8%a7%d8%b1-%d8%a7%db%8c%d8%b4%d8%a7%d9%86/#comments Sat, 18 Dec 2021 15:19:25 +0000 https://the-city.ir/?p=1958 حتما تا الان نام برندون سندرسون به گوشتان خورده است؛ نویسنده‌ای آمریکایی که به عنوان یکی از محبوب‌ترین‌ها در ژانر علمی تخیلی و فانتزی شناخته می‌شود. شاید تنها آثاری که با شنیدن نام این نویسنده‌ی خوش‌ذوق و با استعداد به ذهنتان می‌آید، مجموعه‌های شاهکار و بی‌نظیر میست‌بورن یا استورم‌لایت باشند، اما نکته‌ی قابل توجه اینه که سندرسون علاوه بر این دو مجموعه چندین و چند مجموعه‌ی دیگر نوشته است که تفاوت‌های بسیاری با یکدیگر داشته و در عین حال همگی قوی و زیبا می‌باشند. در این پست می‌خواهیم به مناسبت تولد این نویسنده‌ی محبوب به معرفی زندگی‌نامه و آثار این نویسنده بپردازیم، پس با ما همراه باشید.

 

زندگی‌نامه و افتخارات

برندون سندرسون متولد 19 دسامبر سال 1975 می‌باشد و در شهر لینکلن (مرکز ایالت نبراسکا) به دنیا آمد. شاید گمان کنید که او از همان بچگی عشق فانتزی بود، اما اشتباه می‌کنید! کتابی که توانست سندرسون را شیفته‌ی این ژانر کند (به حدی که خودش پس از خواندن آن شروع به نوشتن داستان‌های فانتزی برای خودش کند)قاتل اژدها اثر باربارا هامبلی بود. البته اولین کارهای سندرسون (به گفته‌ی خودش) بسیار بد بود، اما او از این کار دست نکشید و با شرکت در کلاس‌های نویسندگی و تمرینات پیاپی، موفق شد سطح خود را به حدی قابل قبول برساند و از آن نیز بالاتر رود. اولین داستان منتشر شده از او، کتاب اِلانتِریس می‌باشد که برنده‌ی جایزه‌ی رمانتیک تایز به عنوان بهترین اثر فانتزی حماسی سال 2005 شد و همچنین از دید سردبیران وب‌گاه بارنز و نوبل، عنوان بهترین کتاب فانتزی همان سال را از آن خود کرد. با اینکه سندرسون با این کار خوش درخشید، نقطه‌ی عطف حرفه‌ی کاری‌اش سه گانه‌ی میست‌بورن بود؛مجموعه‌ای که غوغایی در آن زمان (سال‌های 2006 تا 2008) در ژانر فانتزی حماسی به راه انداخت و توانست هنر سندرسون را به خوبی به تمامی طرفداران این ژانر ثابت کند. موفقیت این اثر به اندازه‌ای بود که بیوه‌ی رابرت جردن برای تکمیل مجموعه‌ی عظیم چرخ زمان (یکی دیگر از شاهکارهای فانتزی حماسی و والا که نویسنده‌ی آن رابرت جوردن به دلیل مرگ نابهنگام خود موفق نشد آن را به اتمام برساند)از سندرسون دعوت کرد و او نیز با پذیرفتن این کار (به این خاطر که مجموعه‌ی چرخ زمان یکی از مشوق‌های اصلی سندرسون از دوران کودکی بوده و به گفته‌ی خودش نکات نویسندگی بسیاری را با خواندن این مجموعه فراگرفته است) به خوبی از عهده‌ی انجامش برآمد و بدین ترتیب با نوشتن سه جلد پایانی چرخ زمان، این مجموعه را با چهارده جلد کتاب اصلی به پایان رساند و همین نیز بر شهرت و محبوبیت او در بین خوانندگان رمان‌های این سبک افزود.
اما نقطه‌ی اوج کارهای سندرسون را می‌توان انتشار کتاب The Way of Kings (اولین جلد از مجموعه‌ی The Stormlight Archive) دانست که در سال 2010 چاپ شد و جوایز زیادی را از آن خود کرد و نمره‌ی بسیار بالایی در گودریدز کسب کرد و هم اکنون مجموعه‌ی استورم‌لایت یکی از بهترین‌های ژانر فانتزی حماسی والا محسوب می‌شود.

سندرسون

آثار و داستان‌ها

خوب، حتما برای خیلی‌هاتون پیش اومده که خواستید کارهای این نویسنده را بخوانید، اما نمی‌دانستید از کجا باید شروع کرد! جالب توجه است که این نویسنده تا الان چیزی حدود سی چهل جلد کتاب (چه داستان کوتاه و چه رمان) منتشر نموده است و همچنان با قدرت سالی حداقل دو سه جلد کتاب منتشر می‌کند!بله،او علاوه بر استعداد و هنرش، ویژگی خوب دیگری نیز دارد که شاید در کمتر نویسنده‌ای به چشم بخورد و آن پرکار بودن می‌باشد. حالا می‌خواهیم آثار این نویسنده را به صورت کامل بررسی کرده و توضیح دهیم تا دوستان راحت‌تر بدانند چی به چی هست!

به طور کلی آثار برندون سندرسون به دو بخش تقسیم می‌شود :کازمیر و غیرکازمیر
آثار کازمیر همگی در یک کهکشان (به نام کازمیر) رخ می‌دهند، اما هر مجوعه در سیاره‌ای متفاوت. در این داستان‌ها قوانین کلی حاکم بر سیستم جادویی دنیاها یکسان بوده و با این حال هر کدام ویژگی‌های خاص خودشان را دارند. همچنین یک‌سری از شخصیت‌ها در چندین سیاره‌ی مختلف دیده شده و درنتیجه در بیش از یک مجموعه حضور دارند. سندرسون با خلق این کهکشان، به صورت کلی اثری عظیم ساخته که شاید نمونه‌اش در کم‌تر آثاری دیده شده باشد، اما در عین حال هر مجموعه به گونه‌ای نوشته شده است که بتوان بدون خواندن کل داستان‌های کازمیر هم آن‌ها را فهمید و ازشان لذت برد؛ هرچند طبیعتاً هر کس آثار بیشتری را از کازمیر مطالعه کند، متوجه نکات ریزتر و بیشتری خواهد شد و به طبع لذت بیشتری نیز خواهد برد.
این آثار عبارتند از :
کتاب Elantris
مجموعه‌ی Mistborn
کتاب Warbreaker
مجموعه‌ی Whitesand
کتاب Arcanum Unbounded (حاوی داستان‌های کوتاهی که در دنیاهای مختلف کازمیر نوشته شده‌اند.)
مجموعه‌ی The Stormlight Archive

برندان سندرسون

این مجموعه‌ها همانطور که گفته شد، به گونه‌ای نوشته شده‌اند که به تنهایی نیز قابل فهم باشند و به همین دلیل می‌توان به هر ترتیبی آن‌ها را خواند، با این حال ترجیحاً بهتر است که مجموعه‌ی میست‌بورن قبل از استورم‌لایت خوانده شود.

آثار غیرکازمیر سندرسون، داستان‌ها و مجموعه‌هایی جدا از یکدیگر می‌باشند (یعنی برخلاف کازمیر، اتفاقات آن‌ها در یک جهان رخ نمی‌دهد و ارتباطی با هم ندارند) و عبارتند از :
داستان کوتاه Firstborn
داستان کوتاه Perfect State
داستان کوتاه Snapshot
مجموعه‌ی Legion
مجموعه‌ی The Reckoners
مجموعه‌ی Cytoverse
کتاب Rithmatist
مجموعه‌ی Alcatraz Versus the Evil Librarians

این کارها را نیز می‌توان به هر ترتیبی خواند و فرقی نمی‌کند.

آخرین نکته‌ی جالب درمورد کارهای سندرسون این می‌باشد که در اکثر داستان‌های او شاهد ترکیبی از المان‌های هر دو ژانر فانتزی و علمی تخیلی به شیوه‌ای کم‌نظیر می‌باشیم، بدین صورت که در داستان‌های کازمیر کفه‌ی ترازو به سمت جادو و فانتزی و در داستان‌های غیرکازمیر بیشتر به سمت جنبه‌های علمی تخیلی می‌چربد.

]]>
https://the-city.ir/%d8%a2%d8%b4%d9%86%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%a8%d8%a7-%d8%a8%d8%b1%d9%86%d8%af%d9%88%d9%86-%d8%b3%d9%86%d8%af%d8%b1%d8%b3%d9%88%d9%86-%d9%88-%d8%a2%d8%ab%d8%a7%d8%b1-%d8%a7%db%8c%d8%b4%d8%a7%d9%86/feed/ 2
چگونه خود را دیوانه ی فوتبال جلوه دهیم و به شوآف بپردازیم؟ https://the-city.ir/how-to-be-a-crazy-one-about-football/ https://the-city.ir/how-to-be-a-crazy-one-about-football/#comments Fri, 18 Jan 2019 09:35:32 +0000 http://www.the-city.ir/?p=4772 در این مطلب بصورت تخصصی و تضمینی به شما آموزش می دهیم که چطور با استفاده از فوتبال، خودتان را یک طرفدار دوآتیشه نشان دهید و با استفاده از آن، در دنیای واقعی و مجازی دمار از روزگار دیگران دربیاورید. این مطلب را از دست ندهید!

 

 

 

 

نویسنده: علیرضا عبدی / INSTA ID: Alirezam_abdi

1. روز های سه شنبه کمی خواب آلوده به نظر برسیم. چون تا پاسی از شب، ما به تماشای برنامه 90 نشسته ایم.

2. حداقل رنگ پیراهن بعضی از تیم ها را بشناسیم و ابومسلم خراسان را آث میلان ننگاریم.

3. اخبار روز فوتبال را رِ به رِ در طول روز مخابره کنیم. به روز بودن یعنی اینکه اخبار «شیث و نصرتی» قدیمی شده و همگان می دانند.

4. بر هر جمعی که فوتبال می بینند وارد شده و گوشه ای بنشینیم. بعد از شناسایی تیم ها هنگام حمله ی یک تیم نیم خیز شویم. حواسمان باشد که بین دو نیمه جای تیم ها عوض می شوند. عوضی نیم خیز نشویم. در همان جا اگر لباس مناسبی داشتیم… شرایط حاکم را استوری کنیم.

پیرزن فوتبالی

5. چند عکس خوب اینترنتی از استادیوم دانلود کنیم و با فتوشاپ، کله ی خودمان را به جای دیگری بگذاریم. حواسمان باشد تماشاگر هستیم نه بازیکن! اگر نشد چند عکس (extreme long shot) نمای بسیار دور از استادیوم را در پروفایل گذاشته و یا پست اینستا، چون خیلی دور است می توانیم ادعا کنیم که مثلا آن نقطه ی تباهِ سیاه ما هستیم.

6. من و شما کاپیتان پرسپولیسِ تورقوزآباد هم بوده ایم و تا جوانان تیم ملی هم دعوت شده بودیم و منتظر تماس کادر فنی تیم ملی امید به سر می بردیم، که با آن مصدومیت لعنتی دیگر ادامه نداده ایم و الآن مدرک مربیگری A آسیا داریم و منتظر تماس علی آقا هستیم برای مربیگری. (علی آقا احتمالا علی دایی است یا علی کریمی).

7. برای شناسایی بازیکنان مطرح ایران فقط و فقط لازم است بازیکنان اسبق تیم پرسپولیس را بدانیم. دیگر تیم ها بازیکن مطرح نداشته اند. 😊

8. اسامی سخت برخی بازیکنان خارجی را کامل بیاموزیم. همانند «خوان سباستین ورون» و «باستین شواین اشتایگر»،البته بازیکنان یونان برای شروع بد نیستند. البته بدونِ «س» آخر نام‌شان! مثل «سوکراتیس پاپاستاتوپولوس».

9. اسامی دربی های سطح جهان همانند “دربی «مرسی ساید» بین اورتون و لیورپول”بیاموزیم و طوطی‌وار اسامی دربی و دو تیم حاضر در آن را به مسائل روزمره ربط دهیم. چیزی شبیه به ربط دادن آب هویج به سیرابی که خودش «کهکیلویه و بوئنِس آیرس»ی می شود که بیا و ببین.

10. در هنگام پخش بازی های ملی استوری لایو بگذاریم. فقط یادمان نرود علاوه بر اینکه وسط لایو حرف بد نزنیم، ایرانِ ما گاهی سفید می پوشد و گاهی قرمز و به ندرت سبز… پس موقع گل خوردن خودمان نیز خوشحالی نکنیم.

Football

11. با دوستان خود که به سالن برای توپ جمع کنی می رویم… لباس هایشان را با شورت ورزشی قرض گرفته و عکس هنری بگیریم. ملاکِ همگان برای خودْ فوتبالیست نشان دادن همین است که با لباس های مختلفی که از دوستان قرض گرفته اند، عکس بگیرند.

12. بعد از گل زدن در سالن و یا گل کوچیک محله، به سبکِ کریس رونالدو شادی بعد از گل نکنیم. چرا که خود او از «رامین رضاییان» این حرکت را کاپی کرده. پس به روش اصلیِ رامین شادی کنیم.

soccer

13. خود را یک (PES) باز حرفه ای یا (FIFA) باز حرفه ای بخوانیم. بعد از بحث و جدل درباره ی کیفیت بازی های مذکور (که هرکس می گوید فیفا بهتر است با مخالفت خود از پی ای اس حمایت کنیم و برعکس) بعدِ شکست خوردنمان در بازی از اسکوربرد نتیجه نهایی عکس بگیریم و خود را تیم برنده جا زده و آن را استوری کنیم. برای جذابیت کار، شوهر عمه ی پدربزرگِ مرحوم پدر ژپتو را نیز تگ کنیم.

14. برای تیپِ ورزشی خودمان حتما سوئی شرت “فِیک بسیار شبیه به اصل” بپوشیم. البته قبلش به بوتیک ها رفته و چندین دست لباس ورزشی امتحان کنیم و با همه شان در آینه قدی عکس بگیریم و بعد سریعا محل را ترک کنید. [علت را جویا نشوید.]. عکس های گرفته شده را روز به روز با #NewStyle استوری کنیم و بوتیک مذکور را اتاق خوابِ خود به دیگران القا کنیم.

 

کانال تلگرام نشریه ی شهر

]]>
https://the-city.ir/how-to-be-a-crazy-one-about-football/feed/ 3
چگونه با کمک کتاب، به شوآف بپردازیم… https://the-city.ir/tpis-how-to-show-off-by-book-reading/ https://the-city.ir/tpis-how-to-show-off-by-book-reading/#comments Sat, 12 Jan 2019 17:44:49 +0000 http://www.the-city.ir/?p=4643 در این مطلب، به صورت پله پله به شما یاد می دهیم که چگونه باید خود را کتابخوان حرفه ای جا بزنید و با استفاده از آن به دیگران فخر بفروشید! این مطلب آموزنده را از دست ندهید!

 

 

 

 

 

 

نویسنده: علیرضا عبدی

1. در اینترنت “جملات ناب [فلان] کتاب” را سرچ کنیم. اگر هیچ کتابی هم مد نظر نداریم فقط عبارت “جملات ناب کتاب” را سرچ کنیم. جملات را لازم نیست بخوانیم چون که هرکسی که نوشته آن را خوانده. چند خط از آن را کپی کنیم و بعد در قسمت تایپِ اینستاگرام وارد کرده و استوری کنیم.

2. به کتابفروشی‌ها و یا خدایی نکرده به کتابخانه‌ها برویم و از روی جلد یک کتاب عکس بگیریم برای زیبایی بیشتر با انگشت های مان (victory) را به دوربین نشان دهیم. برای اثبات بیشتر کتابخوانی مان از کس دیگری بخواهیم از ما در حال ورق زدن کتاب بیهواطور عکس بگیرد.

شوآف

3. اگر حالش را داشتیم از کتابخانه چند کتاب امانت بگیریم و یا برای تزئین ویترین خانه مان کتاب‌هایی را که خریده‌ایم را روی میز و یا اُپن بریزیم. هر چه نامرتب تر، کتابخوان تر… حال باید دور و اطراف آن را تزئین کنیم… یک خودکار به صورت مورب و چند برگه رنگی(یا کاهی)، یک لیوان ترجیحا قهوه تلخ (اگر قهوه نداشتیم، یک لیوان تیره انتخاب کنیم و با ریختن آب جوش خود به خود قهوه در عکس نمایان میشود.)، الصاق عینکِ گرد (همانند John Lennon) به خودمان را فراموش نکنیم و…

4. یک کتاب به طور دلخواه انتخاب کنیم (یا پی دی اف کتاب اینترنتی یا همان کتابی که در کتابفروشی و یا کتابخانه در مرحله ی دوم عکس گرفته بودیم)؛ از یک صفحه ی آن به صورت رَندُم عکس بگیریم… نصف صفحه نه، بلکه کل صفحه. باید عکس فولو (مات و تار) باشد، چرا که ما کتابخوان تر بوده و چشمانمان ضعیف شده و حتی شامه ی بویایی مان از بس دودِ چراغ خورده ایم از بین رفته (دلیلش را نمیگویم!)… حال به صورت موّاج و سینوسی طور 🔀 چند خط زیر برخی جملات آن می کشیم… جملاتی که حتی به میمونِ پفک چی توز هم ربط ندارد… چون کسی برایش مهم نیست و هیچکس نمیخواند… حال این عکس را استوری کنیم.

5. در صحبت هایمان از کلماتِ «ایسم» دار زیاد استفاده کنیم و خود را یک «اگزیستانسیالیسم گرای اکسپرسیونیسم ستیز» بخوانیم. کلمات «ابتدا به ساکن»، «در حقیقت»، «لذا»، «طبیعتا» و… را زیاد به کار ببریم.

6. به جلسات کتابخوانی کتابخوان های واقعی که در فرهنگسرا و کتابخانه ها برگزار می شود، برویم و با آنها عکس بگیریم… هر چه مو بلند و فرفری تر، عینک گرد تر، لباس ها گشاد تر آنگاه کتابخوان تر. یادمان نرود اگر خواستیم آن ها را تگ کنیم، باید در صفحه شان پستی از کتاب باشد و در بیو نوشته باشند (book lover).

کتاب باز

7. در صفحه ی اینستاگرام خود که عکسمان با شوهر عمه مان را پست می‌کنیم، الکی یک نویسنده معروف را تگ کنیم که دیگر هیچ موی زائدی در بدن نویسنده نماند.

8. روز بزرگداشت نویسندگان بزرگ، جمله ای از امام علی (علیه السلام) را به نام آن ادیب فقید نسبت بدهیم و استوری کنیم. [یادمان باشد که لفظ «ای مالک» را از ابتدای سخن برداریم]

9. در نوشته هایمان که پر است نوآوری های ادبی، نویسندگان را با نام کوچک بنویسیم. عمو ویلیام (شکسپیر)، داداش گلم گابریل گارسیا (مارکز)، آنتوان ‘دو سنت’ (اگزوپری) را با قرض دادن ۹۸ سنت دیگر با نام جدید آنتوان ‘یک دلار’ بخوانیم که از خوبای محله ی مارسی فرانسه است و قس علی هذا…

 

آی دی اینستاگرام آقای علیرضا عبدی: alirezam_abdi

 

 

کانال تلگرام نشریه ی شهر

]]>
https://the-city.ir/tpis-how-to-show-off-by-book-reading/feed/ 7
مکافات فانتزی: دلنوشته های یک دورگه ی گرگنما و خون آشام https://the-city.ir/fantasy-problems/ https://the-city.ir/fantasy-problems/#comments Tue, 04 Sep 2018 08:44:01 +0000 http://www.the-city.ir/?p=3673 پسرهای جذاب، قد بلند و هیکلی با نیرو های فوق العاده و چهره های زیبایی که هر دختری رو جذب خودش می کنه و برعکس، دخترهای ظریف که خرامان وارد صحنه می شن و با این که وحشی هستند دل همه رو اسیر خودشون می کنند! سؤال این جاست که اگر بازیگرانی با این چهره ها برای ایفای این نقش ها انتخاب نمی شدند، آیا خون آشام ها و گرگنما ها همچنان برای همه جذاب بودن؟ این مطلب را تا انتها بخوانید!

 

 

 

 

 

مسئله این جاست که ما کاراکتر فیلم های دیگه رو می تونیم تو دنیای واقعی پیدا کنیم و مقایسه کنیم. برای مثال اگر از جورج کلونی یا برد پیت به عنوان شخصیت پلیس استفاده بشه، ما می دونیم که همه ی پلیس ها جذاب نیستند.

گر چه جذابیت در ومپایر ها چیزی مثل چراغ ماهی کوهان دار ماهیگیر دریای عمیق، یا ساده تر بگم همون ماهی تو کارتون نمو دیدید هستش! کار جذب طعمه رو انجام می ده و صرفا این جذابیت ظاهری نیست. با این حال بر اساس تجربه می خوام چند مشکل اساسی رو به عنوان یک دو رگه ومپایر و هم گرگنما عنوان کنم.

شاید بگید باید از این موضوع خوشحال باشم که انقدر همه چیز رو بدون نقص جلوه می دن و دید همه رو نسبت به ما تغییر می دن اما باور کنید نگه داشتن باور دروغ از خود دروغ گفتن سخت تره و بالاخره یه جایی گندش در می آد چون ما رو با کاراکتر های توی فیلم مقایسه می کنند نه این که اون ها رو با جمعیت ما مقایسه کنند و درآخر رابطه ها با بهانه های فوق العاده غیرمعقولی به پایان می رسه! شاید شما حاضر باشید با یک ومپایر یا گرگنما دوست بشید اما بهتره چند نکته رو که توی فیلم ها نشون نمی دن رو گوشزد کنم تا نگید نمی دونستیم!

اولین مشکل مشترک ومپایر ها و گرگنما ها این که برای قرار گذاشتن رستوران بدترین جای ممکنه! حتی زمین بازی پارک می تونه گزینه بهتری برای قرار باشه! نمی تونید تصورش رو بکنید که به خاطر گوش های حساسمون ، خوردن قاشق ها و چنگال ها و کارد ها روی بشقاب ها چه قدر صدای آزار دهنده ای داره و هر چه رستوران پر جمعیت تر و شلوغ تر می تونه ما رو روانی تر بکنه و به سرعت بد اخلاقمون می کنه حتی اگر سعی کنیم پنهانش کنیم و اگر رستوران کوچیک تر و خلوت تر باشه، مشکل دیگه مخلوط شدن بوی دستشویی با غذا ها هستش که واقعا تهوع آوره برای همین اکثراً خونه های بزرگ و دلباز رو ترجیح می دیم.

متاسفانه همه ی قرار ها باید شب باشه و زمان کمی برای استفاده کردن از مکان های عمومی هستش. برای مثال استخر ها ! اگر پولدار باشیم مسئله ای نیست. یک استخر خصوصی داریم اما برای استخرهای عمومی وقتی ما از خونه میتونیم بیایم بیرون در حال بسته شدنند ! ما می تونیم برای مدتی آفتاب رو تحمل کنیم اما مساله ی آفتاب فقط سوزوندن پوست ما نیست چون امروزه میشه این مشکل رو با کرم های ضد آفتاب قوی مدرن تا حدودی قابل تحمل کرد اما نورخورشید زیادی روشنه و همونطور که بقیه آدم ها با دید در شب مشکل دارند ما با دید در روز مشکل داریم و خطر تصادفات برای ما توی روز خیلی بیشتره و عینک آفتابی بیشتر رنگ روشنایی رو برای ما تغییر می ده و تأثیر چندانی نداره اما حداقل برای رانندگی در شب، نیاز نیست نگران تلف شدن وقتمون توی ترافیک باشیم! نور صفحه ی لپ تاپ یا گوشی هامون همیشه تا آخر کمه و این باعث می شه بقیه غر بزنند.

مشخصاً همه می دونیم که ومپایر ها و گرگنما ها بوی خون رو به وضوع تشخیص می دهند پس مسئله دیگه ای که در رابطه با ومپایر ها باید بدونید این که بوی قاعدگی هم قابل تشخیصه و مسلماً بوی دل انگیزی نیست با این که بوی خون چیز هوس انگیز و اشتها آوره اما همونطور که کیک فاسد بوی خوبی نمی ده، خون عادت ماهیانه هم حال به هم زنه! پس تو این مدت معمولا کم پیدا می شن یا قرار ها رو می پیچونن خواهشن خودتون درک کنید!

ومپایر

شاید یکی از خصوصیت ومپایر ها تو فیلم ها باعث شد حتی ما هم این فیلم ها رو رومانتیک و جالب محسوب کنیم، عاشق شدن شخصیت هاست! متأسفانه باید اعتراف کنم که ومپایرها خدای تنوع طلبی در رابطه هستند و خیلی سخت می شه فقط به یک نفر اتکا کنند اما خیالتون رو از این بابت راحت می کنم که ما نمی تونیم کل خون بدن رو بنوشیم چون معده ی ما هم مثل بقیه ی معده ها ظرفیت 5 لیتر خون رو نداره و باید اضافه کنم که خوردن خون باعث می شه دهن بوی بدی بده و به خاطر همینه که منتوس و آدامس ها و حتی سیگار یکی از یار های جدا نشدنی ما هستن. برای همین می گفتن که ومپایرها با نفسشون می تونن آدم رو بیهوش کنن که البته اغراق آمیزه. در اون حد هم نیست!

نکته هایی که باید راجع به گرگنما ها هم بدونید این هست که گرگنما ها کامل به گرگ تبدیل نمی شوند و در نهایت شما با چیزی شبیه به گوریل مواجع خواهید شد نه یک گرگ زیبای پشمالو! پیش میاد که گرگ درون آدمی که دوستش دارید شما رو قبول نکنه و منتظر فرصتی هست تا تبدیل بشه و از شرتون خلاص بشه! خیلی وقت ها هم خود ما این موضوع رو می فهمیم و سعی می کنیم به جای آسیب زدن به شما ترکتون کنیم. باور کنید این برای خود گرگنما ها هم سخته چون که برخلاف ومپایر ها گرگ ها تنوع طلب نیستند و وقتی به کسی ابراز علاقه می کنند دوست دارن بقیه ی عمر رو با خود شما سپری کنند . اما درباره رابطه جنسی ، گرگنما ها تو یک فصل ممکنه بیش از حد نرمال فعال باشند و تو یک فصل کم تر از حد نرمال باشند و سرد بشن و معمولا ًاون زمانی که به سمت شما میان و خیلی پرشور هستند، مطمئن باشید توی فصل پرکارشون هستند و انتظار نداشته باشید همه ی فصل هاما رو  با همین خلق و خو ببینید.

حتی شاید به نظر شما کمی بچه سال به نظر برسند چون عاشق بازی کردن و سر به سر گذاشتن هستند. پس شما باید غیرقابل پیش بینی بودن و تغیرات روحی و احساسی و روانی یک گرگنما رو بپذیرید چون اون مثل ماه دائما در حال تغییره!

گرگینه

کم کم دارم احساس می کنم دارم طالع بینی می نویسم، پس در نهایت اگر این چیز ها رو قبول کردید، اگر با یک ومپایر دوست شدید، هیچ وقت سعی نکنید که صبح اول صبح ببوسیدش چون خطر بیهوشی تهدیدتون می کنه! و اگر با یک گرگنما دوست شدید و گرگ درون مشکلی با شما نداشت و تصمیم گرفتید با هم زندگی کنید ، باید درخواست کنم که لطفاً انقدر بابت پشم هایی که همه جای خونه ریخته شده غر نزنید!

 

 

نویسنده ی این مطلب: Leon Wolf

 

کانال تلگرام نشریه ی شهر

]]>
https://the-city.ir/fantasy-problems/feed/ 7