آل جیری – نشریه شهر ® https://the-city.ir بهترین های دنیای فانتزی ☠ مهد ادبیات گمانه زن Sat, 28 Nov 2015 23:18:45 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.1 https://the-city.ir/wp-content/uploads/2021/08/cropped-1a10e375bae1d923e7e22e7477eb50a4-32x32.png آل جیری – نشریه شهر ® https://the-city.ir 32 32 نقدی بر سه گانه شهر (بخش دوم) https://the-city.ir/city-trilogy-analyzation-2/ https://the-city.ir/city-trilogy-analyzation-2/#comments Sat, 28 Nov 2015 23:18:45 +0000 http://www.the-city.ir/?p=568 این سه گانه چه جادویی دارد؟ خاصیت این سه گانه چیست؟

(تحلیلی کوتاه پیرامون دو کتاب اولِ این مجموعه)

 

 

 

توجه : این نقد و بررسی صرفاً نظر شخصی اینجانب بوده و بنده آنچه که خودم از خواندن این کتاب دریافته ام را به رشته ی تحریر در آوردم.

 

این مطلب حاوی عناوینی است که ممکن است داستان را لو بدهد.

Spoiler Alert

 

وقتی کاپاک ریمی وارد شهر می شود ، گویی که ما نیز شانه به شانه او را همراهی می کنیم. شهر ، شهر مرموزی است و همان لحظات اول آدم را میخکوب می کند. یک شهر تا چه اندازه می تواند بی روح باشد؟ این کاردینال کیست؟ آیا کسی می تواند به اندازه ی کاردینال قدرتمند باشد؟ این مردان کور با رداهای بلندشان چه قدرتی دارند؟ چه منصبی دارند؟ همه ی این راز و رمز ها باعث می شود که ما کلمه به کلمه با داستان پیش برویم تا از معماهای های این شهر افسانه ای پرده برداریم.

پاکار ویمی مرموز ، ما را ترغیب می کند تا درباره ی شخصیت خوفناکش بیشتر بدانیم. یا این مِه سبزرنگ وحشتناک که مو به تن آدم سیخ می کند. بعضی ها میمیرند اما چرا یاد و خاطراتشان هم با آنها دفن می شود؟ لیست آیوامارکان چیست؟ خصوصیات آیوامارکاها چیست؟ این قدرت از چه کسانی نشأت گرفته شده است؟ تمام این سؤالات را درطول خواندن کتاب از خودمان پرسیدیم و همین اشتیاق باعث شده که گام به گام با آن جلو برویم و رازها را اکتشاف کنیم.

همانطور که ریمی فکر می کرد شد. پرده ها کنار رفت. رازها برملا شدند. درون لیست آیوامارکا اسامی عروسک های طبقه پانزدهم پارتی سنترال قرار داشتند. عروسک هایی که به سبک قبایل سرخپوستی ، سوزنی در قلبشان فرو می شد و سرنوشتشان رقم می خورد. ویلاکس ها به کاردینال قدرت بخشیدند و او را پروراندند. کاردینال زرنگ بود. آنقدر آیوامارکا خلق کرده بود که دیگر هیچ شخصیتی ارضایش نمی کرد. او مرگ خودش را سالیان قبل پیش بینی کرده بود. بنابراین ، عروسکی جاودان ساخت و کلید امپراطوری اش را به دست او داد.

اما آیا این تمام ماجرا بود؟ آیا با خط خوردن نام فردیناند دوراک و مردی که تتوی مار روی گونه هایش داشت ، جذابیت های داستان به پایان رسید؟ آیا یک فرد بسیار قدرتمندِ منزوی که نامیرا هم هست و هربار که می میرد دوباره زنده می شود ، می تواند جذابیتی به داستان بیافزاید؟ چه کسی می داند؟ کتاب دوم چه اتفاقاتی را پوشش می دهد؟

بیشترِ ما انتظار داشتیم که در کتاب دوم ، ریمی از فتوحات خودش بگوید و اتفاقاتی که برایش رخ داده را با جزئیات و آب و تاب تعریف کند. یا اینکه اصلاً موضوع داستان و شخصیت ها همگی دستخوش تغییرات شوند. اما این بار ، نوبت دارن شان بود تا یکی از آن شعبده بازی هایش را برای ما به نمایش بگذارد. داستانی به موازاتِ داستان اول. ماجرای پیچیده ی آلجرز و “دوستان” !

قصه ای که برخلاف کتاب اول ، خیلی خوب پیش می رود. شخصت اصلی آن کسی است که سالهاست در شهر زندگی کرده و جزئی از آن محسوب می شده. با اتفاقی که صورت می گیرد و قضیه ای که آل در آن گرفتار می شود ، محدوده ی زندگی اش را بسط می دهد و او را به معنای واقعی ، به قلمرویی از جنون می کشاند.

آلجریا ، مردی که یک جا بند نمی شود. با این که خیلی پایبند به اصول است (در واقع ، آلبرت سرد و گرم چشیده ، محافظه کار و احساساتی است.) او در زمره ی سربازان به کار خودش مشغول است و روحش هم از ماجراهایی که در ترادف زندگی اش رخ می دهد خبر ندارد. آل حتی هویت خودش را نصفه نیمه می داند. آنقدر احساستی و خوش قلب است که به همه اعتماد دارد. اما شیطنت های خود را نیز حفظ کرده است و گاهی اوقات آنقدر گیج بازی در می آورد که آفریدگار از دستش به ستوه می آید.

نکته ای که اینجا مد نظر است ، این است که تعدادی از دوستان اظهار داشتند که جلد نخست بر خلاف جلد دوم ، روح بهتری داشت و خواننده را بیشتر جذب می کرد. اما تعدادی از دوستان هم جلد دوم را قوی پنداشتند. از نظر بنده (که کتاب تجارت مرگ را 4 بار خوانده ام و بیش از یکسال با افق دوزخ زندگی کردم) هر دو جلد عالی و بسیار قوی بودند. تجارت مرگ بواسطه ی رمز و راز های وحشتناکش که غیرقابل پیش بینی و مجذوب کننده بود ؛ و افق دوزخ بخاطر پیچیدگی های فراوان و نکات جزئی هوشمندانه ای که دارن شان لحاظ کرده بود. دوستانی که افق دوزخ را طی چهارده ماه گذشته دنبال کردند و خواندند ، یک بار دیگر کتاب (فول بوک) را بخوانند تا این نکات بسیار جالب را درک کنند. کما اینکه خواندن دوباره ی تجارت مرگ هم بی ضرر نیست.

سامان کتال

]]>
https://the-city.ir/city-trilogy-analyzation-2/feed/ 3
نقدی بر سه گانه شهر (بخش اول) https://the-city.ir/city-trilogy-analyzation-1/ https://the-city.ir/city-trilogy-analyzation-1/#comments Mon, 31 Aug 2015 22:07:07 +0000 http://www.the-city.ir/?p=564 نگاهی به دو کتاب اول مجموعه ی سه گانه شهر

نویسنده : سامان تقوا معصومی

 

 

توجه : این مطلب ممکن است بخشی از داستان را لو بدهد.

Spoiler Alert!!

وقتی کاپاک ریمی وارد شهر شد ، اولین موضوع عجیبی که سر راهش قرار گرفت ، روحانی به ظاهر کوری بود که او را با دست نشان داد. داستان به گونه ای پیش رفت که کاپاک متوجه شد پل بین حافظه گذشته و الآنش از هنگام ورود به شهر نابود شده و حتی شاید بهتر است بگوییم ساخته نشده بود. کاپاک شخصیت بسیار محجوبی داشت و همچنین انسانی ساده و خوش فکر بود.

نویسنده ای که همه ی ما او را می شناسیم و به نوشته هایش اعتقاد داریم در هر دوجلد در رابطه با کاردینال زیاد ننوشت. کاردینال فرد خشمگین و خرفتی که در ابتدای صفحات جلد اول معرفی شد. اما طرز صحبت ها با کاردینال به گونه ای پیش می رفت که با شخصیتی که دارن از او معرفی کرده بود در تضاد بود و حتی در جلد دوم ، ما شاهد این بودیم که در برابر آل جیری تسلیم هم می شد.

در جلد 1 و 2 شاهد بسیاری سؤالها بودیم که داستان بر پایه ی طرح این سوالات چرخید. لیست ” آیوامارکان”  که بسیاری از شبهات در جلد 1 معطوف به وجود ناشناخته این لیست بود ، درجلد نخست نتوانست جواب کاملی به پرسش های ما بدهد. اما در جلد  دو ، منشاء قدرت نامعلوم کاردینال مشخص شد. ویلاکس های عجیب و غریب (گداهای کوری که اغلب هنگام موج زدن ابرهای سبز بیرون می آمدند).

در جلد دوم ، حین تحقیقات آل جیری بسیاری از سوالات مطرح شد و بیشتر با این گداهای کور آشناشدیم و متوجه شدیم که خود شخص کاردینال مهره ی شطرنجی بیش نبود. ظرافت کار ، جایی بود که در عین سادگی ، شخصیت جالبی برای گداها توسط نویسنده در نظر گرفته شد.

شاید بتوان گفت که این کتاب در ترادف با رمان دموناتای  دارن شان می باشد. به یاد داریم که در آن کتاب از سه نفر به عنوان یک سلاح یاد شد. اسلحه هایی که در انتها تبدیل به خدایان شدند و جهان دیگری بوجود آوردند. لیکن در این کتاب از سه نفر برای بوجود آوردن داستانی مشابه اما با درونمایه ای متفاوت تر استفاده شد. این رمان سه جلدی به احتمال زیاد باید دارای سه شخصیت اول باشد.

در دو جلد نخست ، نویسنده داستان  را کاملا بی نقص جلو برد اما در پایان جلد دوم یک نکته وجود داشت : بعد از نابودی دوراک ، تمام افراد حاضر در لیست آیوامارکان از بین رفتند و مِه سبز خاطرات آنها را از خاطر هر آنکه آنان را می شناخت پاک کرد ، اما بیل  پاکار ویمی مخوف را از یاد نبرد. ناگفته نماند که بسیاری از مردم شهر وی را از یاد نبردند اما تنها خاطرات و اسم جزیی از او در خاطرشان بود. با این وجود ، بلایی که پاکار بر سر بیل آورده بود باید از خاطر بیل فراموش می شد اما نویسنده ذهن ما را به سمتی سوق داد که بیل این موضوع را فراموش نکرده است. این یکی از سؤالهای جلد 2 بود که بدون جواب رها شد.

 کتاب در کل کتاب زیبا و خواندنی است و اینک بطور یقین در جلد 3 باید منتظر معرفی شخصیت جدیدی باشیم. ولی آنگونه که مشاهده شد ، ویلاکس ها تمام امورات را در دست دارند. باید مطمئن باشیم که آنها در حال مهیا کردنِ سه خدا –  فرمانروا – ی از پیش تعیین شده هستند.

 امیدوارم از خواندن کتاب لذت ببرید.

سامان تقوای معصومی

]]>
https://the-city.ir/city-trilogy-analyzation-1/feed/ 1