آمریکا – نشریه شهر ® https://the-city.ir بهترین های دنیای فانتزی ☠ مهد ادبیات گمانه زن Fri, 20 Apr 2018 18:12:51 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.1 https://the-city.ir/wp-content/uploads/2021/08/cropped-1a10e375bae1d923e7e22e7477eb50a4-32x32.png آمریکا – نشریه شهر ® https://the-city.ir 32 32 کلیشه‌های سریال‌های آمریکایی https://the-city.ir/american-series-cliches/ https://the-city.ir/american-series-cliches/#comments Fri, 20 Apr 2018 18:12:51 +0000 http://www.the-city.ir/?p=3092 جذابیت سریال‌های خارجی بر هیچ یک از ما پوشیده نیست اما آیا این دلیل میشود که موضوعات تکراری و نخنما شده در برخی از این سریالها، حتی جذابترینِ آنها، را نبینیم و نگوییم؟ با ما باشید!

 

 

 

 

 

زمانی بود که به علت در دسترس نبودن و ناشناخته بودن اینترنت، گزینه‌های ما برای تماشای سریال و فیلم‌های انگلیسی زبان بسیار محدود بود. اگر قصدمان فیلم دیدن بود، از ویدئو کلوپ اجاره می‌کردیم (به شرط وثیقه گذاشتن مبالغ هنگفت، تسلیم شناسنامه به صاحب مغازه، داشتن ضامن بانکی معتبر، عدم سوء سابقه، خوش‌نامی در محل، گذراندن مراحل استشهاد محلی و یافتن 4 شاهد عاقل و بالغ که تأیید کنند ما را تاکنون در حال فسق و فجور و ساقی‌گری در محل ندیده‌اند) و حال، به شرط خش‌دار نبودن سی‌دی (یا نوار وی اچ اس) و گرفتن رخصت از پدر و ضمانت دادن که دستگاه ویدئو اگر یک ساعت متوالی روشن بماند، نه خودش خراب می‌شود نه تلویزیون را می‌سوزاند، به تماشای فیلمی می‌پرداختیم که 130 دقیقه زمان آن توسط شوگرعموهای سانسورچی به 50 دقیقه (آن هم با احتساب تیتراژهای آغازین و پایانی) تبدیل شده بود و سه روز باید فکر می‌کردی تا بتوانی صحنه‌های بریده شده را به هم بچسبانی و دقایق میان‌شان را حدس بزنی تا بلکه متوجه شوی داستان فیلم از چه قرار بوده است.

 

اما اوضاع برای سریال‌ها به مراتب پیچیده‌تر بود؛ اگر با تماشای سمندون از ترس یا با دیدن خداوند لک‌لک‌ها را دوست دارد از کسالت نمی‌مردیم، می‌توانستیم سریال‌هایی مانند پزشک دهکده یا اوشین را برای بار صدم نگاه کنیم که 99 درصد اوقات گریه‌دار و یک درصد باقی هم شاد یا کمدی بودند. هیچ گزینه‌ای برای دیدن سریال‌های خارجی نبود.

 

حالا ولی زمانه و به تبع آن، سرگرمی‌ها هم تغییر کرده است. دیگر ستایش و نرگس و … (نسخه‌های پراید شده و تضعیف شده‌ی اوشین) تنها انتخاب ما نیستند. با چک کردن سایت‌های دانلود فیلم و سریال می‌توانیم هر چه بخواهیم و ذائقه‌مان طلب کند، بدون سانسور و چسب زخم دانلود و نگاه کنیم. مطمئن هستم که سریال‌های معروف خارجی را بهتر و بیشتر از من دنبال کرده‌اید. پس یکراست سراغ کلیشه‌هایشان می‌روم؛ کلیشه‌هایی که تکرار بیش از حدشان برای تمام مخاطبین زجرآور شده است.

 

 

1-کلیشه‌ی برگشت از مرگ:

از دردآورترین کلیشه‌ها. هسته‌ی آن هم به این صورت است که شما به فرض 20 شخصیت اصلی و نیمه اصلی در سریال خود دارید. این شخصیت‌ها به مرور و با زرنگی بازیگران یا نویسندگان، نیمچه محبوبیتی میان بینندگان کسب کرده‌اند. بنا به اقتضای سناریو مجبور می‌شوید هر چند قسمت یکی از این شخصیت‌ها را به مرگ طبیعی یا غیر طبیعی بمیرانید. حال یک مشکل بزرگ دارید؛ داستان را در ادامه چگونه پیش ببرید؟ یا باید خلاقیت و شجاعت به خرج دهید و بازیگران جدیدی را به روی صحنه بیاورید یا از ساده‌ترین راه استفاده کنید. یعنی بعضی یا حتی تمام شخصیت‌های کشته شده را به زندگی برگردانید و به نوعی قانون بقای شخصیت را پیاده کنید.

کلیشه

به عنوان مثال شما از آن 20 شخصیت که ابتدای این بند گفتم، 5 شخصیت را در فصل اول می‌کشید. 5 شخصیت دیگر را در فصل دوم می‌کشید. حال که نه حوصله دارید نه خلاق هستید و نه ریسک کاهش مخاطبان را به جا می‌خرید، آن 5 شخصیت که در فصل اول مرحوم شدند را در همان فصل دوم و پس از کشته شدن 5 نفر دوم (ترجیحا در انتهای اپیزودی که این 5 نفر دوم می‌میرند) را به زندگی برمی‌گردانید. و این چرخه همان طور ادامه دارد تا سریال به فصول 20 یا 30 هم برسد. از نمونه‌های این سریال‌ها می‌شود به خاطرات خون‌آشام یا  ارو  اشاره کرد.

 

اورجینالز - اصیل ها

 

2-کلیشه‌ی کارآگاه بازی:

شخصیت اصلی سریال شما به دلایل علمی یا ماورایی قدرت‌های مافوق بشری به دست می‌آورد. در همان قسمت اول سریال، به صورت تصادفی (کاملا تصادفی) با یک پلیس یا کارآگاه جنایی (ترجیحا پلیسی که در دایره‌ی قتل فعالیت می‌کند) آشنا شده و با جلب اعتماد این پلیس (این جلب اعتماد حتما باید در دقایق پایانی قسمت اول صورت بگیرد وگرنه امتیاز این مرحله را از دست داده و گیم‌آور میشوید) تبدیل به دستیار وفادار او می‌شود (در این جا بعضی سریال‌ها خلاقیت به خرج داده و عنوان دستیار را به مشاور تغییر داده‌اند!!). حال، این شخصیت در خلال حل کردن راز قتل‌ها، که به شکل عجیبی یک قسمت در میان به راز قدرت‌های مافوق بشری او مرتبط است، در صدد کسب اطلاع از گذشته یا آینده‌ی خود است. در این جا باز هم شاهد خلاقیت وافر نویسندگان می‌شویم؛ بعضی سریال‌ها به دنبال این هستند که چه کسانی و چرا با آزمایشات خود باعث شده‌اند شخصیت اصلی دارای قدرت فوق بشری شود، مابقی هم در صدد کسب اطلاعات لازم از دشمنان (بیگ باس) شخصیت اصلی هستند و این که نقشه‌ی این دشمن کرار برای کشتن یا نابود کردن شخصیت سریال چیست.

 

از نکات بارز اکثر این سریال‌ها این است که معمولا تمام عالم و آدم متوجه غیرعادی بودن و یا ماورایی بودن شخصیت اصلی می‌شوند به جز همان پلیسی که همکار این شخصیت شده است. مثال‌های بارز برای این کلیشه بسیار زیاد است؛ از لیمیت‌لس بگیرید تا لوسیفر، آی زامبی، گریم و حداقل 40 یا 50 سریال دیگر.

 

آی زامبی

 

3-کلیشه‌ی سوپرمن‌طورانه

در سریال‌های مبتلا به این کلیشه که اغلب اکشن هستند، می‌بینیم که هنگامی که شخصیت اصلی به هر دلیلی (یا زخمی شده، یا توبه کرده که دعوا نکند، یا هر دلیل آبکی دیگر) نمی‌تواند مانند همیشه هرکول بازی دربیاورد، یک پسر جوش جوشی ریقو یا یک دختر لوس و لاغرمردنی که از اعضای خانواده یا دوستان صمیمی او است، با دو جلسه تمرین و بدون آن که حجم و فرم عضلات و فیزیک بدنی‌اش تغییر کند، تبدیل به رستمی می‌شود که حتی خود دیو سفید هم از دیدن او پوشک‌لازم می‌شود. نمونه‌های این کلیشه آن قدر زیاد است که از ذکر مثال خودداری می‌کنیم.

 

سریال آمریکایی

 

4-کلیشه‌ی الهه‌ی بخشش

در این کلیشه، شخص مورد نظر پس از فاش شدن خیانت (خیانت عشقی یا جاسوسی برای دشمن) پارنترش، نه تنها او را ‌می‌بخشد، بلکه در زمان خیانت‌های بعدی (شک نکنید که هیچ گاه در روابط عشقی سریال‌ها خیانت با یک بار لو رفتن متوقف نمی‌شود و بارها تکرار می‌شود تا خنگی و مهربانی بیش از حد شخصی مورد خیانت واقع شده روی ذهن ما رژه برود) آن کسی که خیانت کرده، طلبکار می‌شود که : “تو که اولین بار مرا بخشیدی، چرا در دفعات بعدی باز هم از لو رفتن خیانت‌های من شوکه و ناراحت می‌شوی؟”

 

در این گونه سریال‌ها خیانت و بی وفایی نه تنها خللی در روابط عاشقانه و کاری ایجاد نمی‌کند، بلکه سبب تقویت بنیان خانواده و گروه هم می‌شود!!

 

سریال گریم

 

5-کلیشه‌ی دختر شایسته

دختری که تمام موجودات مذکر حیران و سرگشته‌ی زیبایی و نجابت او شده‌اند، باید میان یک پسر پولدار خوش‌قیافه و خوش‌هیکل (که تازگی‌ها وارد زندگی دختر شده) و یک پسر فقیر خوش‌قیافه و خوش‌هیکل (که معمولا کراش قدیمی و دوست و همبازی دوران بچگی این دختر هم بوده) یکی را به عنوان برنده‌ی مناقصه و پارنتر خود انتخاب کند. این دختر پس از ماجراهای بسیار که در این ماجراها هر یکی از دو پسر حداقل یک بار جان دختر را نجات می‌دهند، پسر فقیرتر را انتخاب می‌کند ولی  هیچ گاه از انجام روابط جنسی ملو با پسر پولدار غافل نمی‌شود؛ این روابط هم غالبا اوقاتی اتفاق می‌افتدکه دختر شاه پریون قصه با پسر فقیر دعوایش می‌شود و در پایان دعوا به آن پسر می‌گوید “دونت تاچ می” و گریه کنان مثلا برای درد دل به خانه‌ی پسر پولدار می‌رود که به شکل کاملا تصادفی در آن شب خالی است. حتی اگر آن پسر پولدار خودش همسر یا پارتنر داشته باشد.

 

کلید این مدل سریال‌ها هم این است که دختر مورد نظر حتما باید در تمام شهر و حتی‌المقدور تمام کشور، محبوب عالم و آدم باشد. یا خبرنگار شجاعی باشد که بدون ترس رسوایی‌های قدرتمندان شهر را منتشر کرده یا به سبب کمک به فقرا و نیازمندان، تبدیل به نمونه‌ی زنده‌ی مادر ترزا شده و یا حداقل همان سال عنوان ملکه‌ی زیبایی یا ملکه‌ی پرام را کسب کرده باشد.

 

Serials

 

از شما همراهان عزیز برای خوندن این مطلب تشکر می‌کنیم و دوست داریم نظرات ارزشمندتون رو با ما در میون بذارید. اگر کلیشه‌ای در ذهن‌تون هست، بگید. یا مثال‌هایی که برای هر کدوم از این کلیشه‌ها در خاطرتون مونده. همچنین در صورت استقبال از این مطلب، ادامه‌ی همین مطلب و کلیشه‌های سریال‌های ایرانی و فیلم‌های سینمایی هم منتشر خواهد شد.

 

کانال تلگرام نشریه ی شهر

]]>
https://the-city.ir/american-series-cliches/feed/ 30