افسانه ایرانی – نشریه شهر ® https://the-city.ir بهترین های دنیای فانتزی ☠ مهد ادبیات گمانه زن Thu, 12 Jul 2018 19:05:47 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.1 https://the-city.ir/wp-content/uploads/2021/08/cropped-1a10e375bae1d923e7e22e7477eb50a4-32x32.png افسانه ایرانی – نشریه شهر ® https://the-city.ir 32 32 مجموعه داستان‌های کوتاه ترسناک ایرانی؛ افسانه‌ی دوم https://the-city.ir/iranian-horror-novels-the-second-one/ https://the-city.ir/iranian-horror-novels-the-second-one/#comments Thu, 12 Jul 2018 19:05:47 +0000 http://www.the-city.ir/?p=3405 این قسمت:

فرهنگ ناب ایرانی؛ اپیزود یک: متروسواری

 

 

 

 

اون دسته از مردای ناب آریایی که حتی ساعت 5 صبح هم تو مترو عجله دارن و بعد از پیاده شدن تو راه رسیدن به پله برقی از روی سه تا پیرمرد و دو تا زن حامله رد می‌شن. البته تحقیقات نشون داده که این قبیل افراد در عین حال که همیشه عجله دارن و وقت‌شون خیلی مهمه، در طول زندگی غیر از خوردن و خوابیدن و استجابت مزاج کار خاص دیگه‌ای انجام نداده و نخواهند داد.

 

پسرایی که هندزفری به گوش هستن و اگه تو واگن‌شون دختر جوون باشه، به دوستاشون تلفن می‌کنن و با گلایه از وضع دانشگاه و کلاسا به صورت غیرمستقیم داد میزنن که من دانشگاه شریف یا امیرکبیر درس می‌خونم. پس بهم پا بده!

 

دخترایی که تازه دوست پسر یا شوهر پیدا کردن و می‌خوان به همه بفهمونن که منم آره! تو مترو آرایش می‌کنن، بلند بلند پشت تلفن می‌گن هانی کجایی. خلاصه تا خیال‌شون راحت نشده که بقیه‌ی مسافرا فهمیدن که اینا دارن سر قرار می‌رن، به دلی آرام و قلبی مطمئن دست پیدا نمی‌کنن.

 

مردایی که قد یه نیسان با خودشون بار تو قطار میارن و به بقیه چپ چپ نگاه می‌کنن و غالبا هم بلند بلند با خودشون حرف می‌زنن.

 

1

 

کسایی که وقتی صندلی خالی زیاده، پاهاشونو روی صندلیای دیگه می‌ذارن به شکلی که کف کفش‌شون روی صندلی قرار می‌گیره و بدین ترتیب تو بیشعوری امتیاز می‌گیرن و می‌رن مرحله بعد.

 

اونا که منتظر نمی‌شن اول مسافرا پیاده شن و با استایل بازیکنای فوتبال آمریکایی خودشونو جا می‌کنن.

 

پیرمردایی که کار خاصی ندارن و صرفا به شوق دیدن و تست کردن دخترا و حتی بعضا پسرا (مراجعه شود به رابطه‌ی عرفانی شیث رضایی و محمد نصرتی) سوار مترو می‌شن.

 

پیرمردایی که ظهر تابستون با کلاه و ژاکت پشمی دیده می‌شن.

 

2

 

مردای میانسالی که خیلی اتفاقی فقط سوار واگن‌های مخصوص بانوان می‌شن و معمولا هم موهای سرشون ریخته.

 

اونا که بدن و لباس‌شون از شدت عرق و کثافت بویی شبیه مخلوط بوی آمونیک، ترشی لیته و وایتکس میده. در موارد پیشرفته‌تر و بهداشتی‌ترمشاهده شده که این مخلوط با ترکیب شدن با بوی گلاب مشمئزکننده‌تر هم شده.

 

کسایی که پشت تلفن عربده می‌کشن و از جلسات کاری و میتینگ و سرمایه‌گذاری‌شون حرف می‌زنن تا بقیه بفهمن که بیزینس اینا خیلی مهمه و گه خاصی هستن. همینا رو تعقیب کنی، می‌بینی که تو ایستگاه مقصد که پیاده شدن، بعد از تیکه انداختن به دخترا و با این توهم که مرزهای طنز و جذابیت رو به ترتیب در رقابت با چارلی چاپلین و دیوید بکام جابه‌جا کردن، سه ترکه پشت موتور وسپای دوست‌شون می‌شینن و میرن قهوه‌خونه تا با صرف قلیون و نیمرو، پولِ ددی رو به دود و زغال و کود انسانی تبدیل واحد کنن.

 

3

 

کسایی که به محض مشاهده‌ی یه زوج جوون تا انتهای مسیر به اون دختر و پسر خیره می‌شن و پلک نمی‌زنن و سعی هم می‌کنن تا تمام حرفای خصوصی اون دو نفرو بشنون تا زمانی که چشما و گوشاشون شروع به خون ریزی کنه.

 

پسرای بدبخت که اگه نشسته باشن، مجبورن جاشونو به پیرمرد پیرزنا یا دخترا بدن، اگه یه گوشه وایساده باشن، باید جاشونو به دوست‌پسر-دوست‌دخترا بدن، اگرم وسط وایسن که از دست پیرمردا در امان نیستن. در کل می‌شه گفت مترو سوار شدن تو ایران برای پسرای جوون یه بازی سه سر باخته.

 

پسرای دبیرستانی تینیجر که به محض ورود یه دختر جوون به واگن،شروع می‌کنن به کتک زدن همدیگه یا اگه خیلی بافرهنگ و کول باشن، شروع می‌کنن به بارفیکس رفتن با میله‌های قطار. در اندک مواردی رقص میله هم گزارش شده.

 

فروشنده‌هایی که تو واگنای مخصوص بانوان، اقدام به ارائه‌ی خدمات تخصصی از قبیل فروش سفره، لباس زیر ویکتوریا سکرت، معجون عشق، لباس مجلسی، رژگونه، میکاپ و رنگ مو می‌کنن.

 

کانال تلگرام نشریه ی شهر

]]>
https://the-city.ir/iranian-horror-novels-the-second-one/feed/ 9
مجموعه داستان‌های کوتاه ترسناک ایرانی؛ افسانه‌ی اول https://the-city.ir/iranian-horror-novels-the-first-one/ https://the-city.ir/iranian-horror-novels-the-first-one/#comments Fri, 27 Apr 2018 16:29:57 +0000 http://www.the-city.ir/?p=3177 قسمت اول از مجموعه‌ی دنباله‌دار داستان‌های کوتاه ترسناک ایرانی . حاوی متون و تصاویر خشن و وحشتناک.

 

 

 

هسته‌ی اصلی این مجموعه، داستان‌های ترسناک و اصیل ایرانی است که از حوادث واقعی الهام گرفته شده. توجه شما را به نمونه‌ای از این داستان‌های ترسناک جلب می‌کنم:

حقوق شهروندی، رعایت حقوق دیگران، قانون کپی رایت، درآمد حلال، راهنما زدن هنگام رانندگی در مواقع ضروری، مسواک زدن، دوش گرفتن، استفاده از ادکلن و عطر، رعایت صداقت در روابط شخصی و شغلی، وحشی نشدن هنگام زرد شدن چراغ راهنمایی رانندگی، عدم شکار حیواناتِ در خطر انقراض، دیو، احمدی نژاد، لولو، آل، الهام چرخنده، سیمرغ، اژدها و …

 

اولین افسانه، رعایت حقوق دیگران است. داستان‌های کوتاه موجود در این مورد را بخوانیم:

 

simorgh

 

داستان یکم: در یکی دو سال اول تأسیس خطوط و ایستگاه‌های اتوبوس تندرو (بی آر تی)، نظارتی بر ورود و خروج مردم از ایستگاه‌های ساخته شده نبود. به همین دلیل بسیاری از استفاده کنندگان از این سرویس شهری، بدون آن که هزینه‌ی بلیط را به صورت نقدی یا کارتی بپردازند، با دکل‌نوردی از ضرب‌المثل ” یه مو از خرس بکَنی، غنیمته! ” به سواری مفتی نائل شده و از این بابت احساس زرنگی خاصی می‌کردند؛ زرنگی‌ای از نوع زرنگی دی کاپریو (کراش اکثریت دختران دهه شصتی، هفتادی و هشتادی ایرانی) در فیلم ”اگه میتونی منو بگیر” .

این شد که امروزه می‌بینیم در هر ایستگاه اتوبوس تندرو، سه سرباز مسلح به کلاشینکف و جلیقه‌ی ضد گلوله بر مراحل کارت کشیدن ملتِ پرشیا نظارت دارند.

 

BRT

 

داستان دوم: همین دو هفته پیش بود که به سفر مشهد رفته بودم. در زمان مسافرت، حرم مقدس امام رضا (علیه السلام) در یکی از خلوت‌ترین روزهای خودش بود. به شکلی که در قسمت مردانه می‌شد بدون کوچک‌ترین زحمتی به ضریح رسید و دعایی خواند و آرزویی کرد. ولی دو نکته وجود داشت:

 

یکی این که هر کس که دستش به ضریح می‌رسید، آن قدر می‌ماند که خادمین عزیز مجبور می‌شدند با کاردک‌های مخصوص جدا کردن گوشت کبابی از میز باربکیو، او را از ضریح دور کنند تا سایر زائرین نیز بتوانند زیارت کنند.

 

و دومین نکته هم مربوط به زیارت‌کنندگانی بود که به سبک ”نیگان” در مجموعه‌ی ”واکینگ دد” با استفاده از چماق و قمه، راه خود را تا ضریح باز می‌کردند و در این مسیر، حتی به بچه‌های کوچک و یا معلولین عزیز هم رحم نمی‌کردند.

 

تبصره: معادل این ”نیگان”‌های مذکر، در قسمت زنانه، آن دسته بانوانی هستند که با بستن چادر به دور کمر خود (معادل دستمال قدرت داداش کایکو در میتی کومان) و بهره‌مندی خدادادی از سبیل شهرام ناظری و همچنین صدای لطیف مداحان صداوسیما، نقش صف‌شکن و دژکوب را برای اعضای خانواده و دوستان خود ایجاد کرده و موجبات انجام اپیلاسیون فوری حضار بی‌گناه قسمت زنانه را فراهم می‌آورند.

 

و من با خودم فکر می‌کردم از مردمی که حتی برای انجام کار اختیاری و خوبی مانند زیارت هم در فکر تقلب و میانبر و دور زدن سایرین هستند، چگونه می‌توانیم انتظار داشته باشیم که برای استفاده از یک آلبوم موسیقی و یا کتاب که برای هر کدام‌شان یک تیم، زحمتی حداقل چند ماهه کشیده‌اند، هزینه پرداخت کنند و روی به دانلود غیر قانونی (بخوانید مفت‌خوری) نیاورند؟

 

Ziarat

 

داستان سوم: تا به حال هر کدام از ما حداقل یک بار این را تجربه کرده‌ایم که سر کلاس، استاد سؤالی می‌پرسد و ما جواب درست را ‌می‌دهیم و استاد نمی‌شنود، ولی چند ثانیه بعد یکی دیگر از همکلاسیان، همان جواب ما را می‌دهد و استاد به او نمره می‌دهد. در این لحظات ما به شدت معترض می‌شویم و نسبت به آن جواب، ادعای مالکیت و حق‌خواهی می‌کنیم. و یا هنگامی که در یک جمعی جوک یا مطلب خنده‌داری می‌گوییم و چند ماه یا چند روز بعد کسی همان جوک را تکرار می‌کند، ما اعتراض می‌کنیم که این لطیفه را خودمان گفته‌ایم. با این که احتمالا ساخت همان جوک هم کار ما نبوده و فقط نقل قول کرده‌ایم.

 

حال، سؤال، این است که مایی که حتی در مورد یک جمله هم حس مالکیت داریم و حقوق آن را (چه تشویق استاد بابت جواب به سؤالش باشد، چه خنده‌ی حضار به جوک) متعلق به خودمان می‌دانیم، چگونه به خودمان اجازه می‌دهیم اثر چند صد صفحه‌ای یک نویسنده و تیمش (تیم طراحی، ویرایش، صفحه‌آرایی، تیم ناشرین و غیره) را به راحتی ”سگ‌خور” کنیم؟ یا آلبوم موسیقی، سریال و یا فیلمی را که یک گروه حداقل چند ده نفره برایش از وقت و مال خود مایه گذاشته‌اند، به صورت ”وایلد استایل” دانلود کنیم؛ آن هم به این بهانه که این تیم چند برابر هزینه‌ای که صرف کرده‌اند را به خاطر نمایش در سینما یا برگزاری کنسرت و یا حضور در تبلیغات گوناگون، درمی‌آورند!!

 

copyright

 

داستان چهارم: آثار هنری، هنگامی که در سایت‌های خرید اینترنتی به عرضه گذاشته می‌شوند، گزینه‌ای به نام افزودن به سبد خرید دارند که کلیک روی این گزینه و انجام مراحل پرداخت، موجب افزایش احتمال سرطان و آرتروز در نواحی دست راست (به علت کلیک کردن روی موس)، دست چپ (به علت تایپ کردن شماره کارت و انجام تراکش بانکی پرداخت آنلاین)، و نشیمنگاه (درد و سوزش فوری این ناحیه به علت غیر عادی بودن دانلود قانونی) می‌شود.

 

پس اکیدا توصیه می‌شود به محض دیدن گزینه‌هایی مانند افزودن به سبد خرید و اصطلاحات مشابه، آن تب را در مرورگر خود ببندید و در New Tab ای که تازه باز کرده‌اید، تایپ کنید: دانلود رایگان آلبوم ”خداوندان اسرار” !

 

1

 

 

و در پایان، فراموش نکنیم که: ” ایرانی می‌میرد، انصاف نمی‌پذیرد!”

 

کانال تلگرام نشریه ی شهر

]]>
https://the-city.ir/iranian-horror-novels-the-first-one/feed/ 11