شخصیت پردازی – نشریه شهر ® https://the-city.ir بهترین های دنیای فانتزی ☠ مهد ادبیات گمانه زن Tue, 25 Oct 2016 21:53:57 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.1 https://the-city.ir/wp-content/uploads/2021/08/cropped-1a10e375bae1d923e7e22e7477eb50a4-32x32.png شخصیت پردازی – نشریه شهر ® https://the-city.ir 32 32 معرفی تردستی های دارن شان در افق دوزخ https://the-city.ir/darren-shans-tricks-in-hells-horizon/ https://the-city.ir/darren-shans-tricks-in-hells-horizon/#respond Tue, 25 Oct 2016 21:53:57 +0000 http://www.the-city.ir/?p=375 در این مطلب قصد داریم نکات ریزی که دارن شان درمورد اصول داستان نویسی و غرق کردن خواننده در داستان را رعایت کرده توضیح دهیم. در ادامه با ما همراه باشید…

 

 

توجه : خطر لو رفتن داستان!

Spoiler Alert

1. اصول (قوانین تئورایز)

پیرنگ ، مقدمه چینی ، پیش آگاهی :

پیش‌آگاهی، تکنیکی است که نویسنده به کار می‌بندد تا سرنخ‌هایی را در اختیار خواننده قرار دهد. خواننده با استفاده از این سرنخ‌ها می‌تواند آنچه را که قرار است بعدتر در داستان اتفاق بیفتد پیش‌بینی کند. به عبارت دیگر، نویسنده به نکات ظریفی اشاره می‌کند که از رویدادهای آتی پیرنگ خبرمی‌دهند و بعداً در داستان به کار می‌آیند.

مثال :

در اتاق 812 هتل اسکای لایت ،  زنی در آستانه ی مرگ ، روی زمین ، کنار تختخواب افتاده بود. برهنه و مجروح. گوشت های پشت بدن او مانند تکه های کاغذ بریده شده بود. خون تیره ای از زخم هایش بیرون زده بود و همینطور که می چکید ،  کاغذ های مچاله شده ی کف اتاق را آغشته میکرد و آنها را به رنگِ خود در می آورد. عنکبوتی کنار صورتش خزید ، بوی مرگ را حس کرد و به سوی مکانی امن عقب نشینی کرد.

2.انواع کشمکش


اغلب کشمکش را به شش گونهٔ اصلی تقسیم می‌کنند.

  1. فرد علیه خود
  2. فرد علیه فرد
  3. فرد علیه جامعه
  4. فرد علیه طبیعت
  5. فرد علیه فراطبیعت
  6. فرد علیه ماشین/تکنولوژی

در این مجموعه تقریباً هر شش نوع کشمکش را داریم!

3.شخصیت

شخصیت‌پردازی را یکی از عناصر بنیادین داستان می‌دانند. شخصیت در داستان مشارکت می‌کند، معمولاً یک انسان است و هویت و ویژگی‌های گوناگونی دارد که از بطن داستان برآمده است. گونه‌های مختلف شخصیت‌های داستانی از این قرارند:

  • شخصیت راوی: شخصیتی است که مخاطب داستان را از زاویه دید او تجربه می‌کند، با او همدردی می‌کند و از او طرفداری می‌کند، از این رو شخصیت اصلی داستان است. = راوی داستان : آل جیری
  • قهرمان: شخصیتی است که کنش داستان را پیش می‌برد و انتظار می‌رود به هدف غایی داستان نائل شود. در شیوهٔ داستانگویی غربی، قهرمان عموماً شخصیت اصلی داستان است. = استاد آل جیری!
  • ضدقهرمان: شخصیتی است که در برابر قهرمان قد علم می‌کند. = هاوار کِت ، میشه گفت!
  • شخصیت ایستا: شخصیتی است که در روند داستان دچار تغییر محسوسی نمی‌شود. = تا اینجای کار ، پاکار ویمی!
  • شخصیت پویا: شخصیتی است که در روند داستان دستخوش تغییرات شخصیتی می‌شود. = استاد : آل جیری!
  • شخصیت متضاد: شخصیتی است که از نظر خصوصیات درست در نقطهٔ مقابل قهرمان قرار دارد و شخصیت و ویژگی‌های قهرمان را آشکار می‌کند. = پاکار ویمی!
  • شخصیت مکمل: شخصیتی که در داستان نقشی ایفا می‌کند اما نقش او چندان عمده نیست. = علی پیراشکی فروش!
  • شخصیت فرعی: شخصیتی است که نقش کوچکی در داستان دارد. =  نیکــــ !


خلاصه ی مطلب اینکه ، دارن شان در کنار پرداختن به مسائل ماورایی و فانتزی ، اصول نگارش داستان را نیز رعایت می کند و احتمالاً همین باعث شده که به یک نویسنده ی موفق تبدیل شود. نویسنده ای که روی روح و جسم و مغز و گفتار و اعمال ما تأثیر گذاشته و خواهد گذاشت! کارش خیلی درسته!

سامان کتال

]]>
https://the-city.ir/darren-shans-tricks-in-hells-horizon/feed/ 0
قوس مثبت شخصیتی (بخش اول) https://the-city.ir/characteristic-positive-turn/ https://the-city.ir/characteristic-positive-turn/#respond Sat, 22 Oct 2016 11:59:51 +0000 http://www.the-city.ir/?p=411 آیا عذاب کشیدن و درد و ریاضت باعث پاک شدن گناهان می شود؟ آیا تمام کاراکترهایی که می شناختیم، همان طور سیاه ماندند؟

در اینجا به بررسی این موضوع می پردازیم با نشریه اینترنتی شهر همراه باشید.

در سینما و سریال ها، بار ها شاهد دگرگون شدن شخصیت ها بودیم .خیلی شخصیت های منفی کم کم به کمال رسیدن و تبدیل به شخصیت مثبت یا حداقل خاکستری رو به مثبت شدند که عامل اکثرشون درد کشیدن و عذاب جسمی و روحی کاراکتر بود که باعث تغییر شخصیتش شده. در ادامه، با چند تن از این کاراکترها آشنا خواهیم شد.

جیمی لنیستر

۱_سر جیمی لنیستر  ملقب به شاهکش

در ابتدا شاید منفور ترین شخصیت کل سریال بود ولی رفته رفته به او حق می دادیم به خاطر اعمالش، حتی کشتن شاه دیوانه. عملاً یک عمل قهرمانانه بود، چون با قسم جیمی لنیستر مبنی بر دفاع  از مردم متناقض بود؛ و در جنگیدن هم جوان مردی را رعایت می کرد.

جیمی لنیستر آن قدر هم بد نبود؛ یعنی تا فصل سوم دل مان به حالش می سوخت ولی باز هم محبوب نبود.

اما چه شد که شخصیتش دچار دگرگونی شد؟

-اسیر گرفته شدنش و دوری از معشوق (خواهر)

-قطع شدن دستش و شکنجه اش توسط افراد روز بولتون و هم صحبت شدن با یک پزشک باعث شد در آخر فصل سوم شاهد عمل قهرمانانه ای از او باشیم که تصور همگان  را درباره ی خودش تغییر داد.

-پریدن در قفس خرس برای نجات برین.

 

یوری بویکا

۲_یوری بویکا

یوری بویکا از اول هم یک مبارز خشن بود. همیشه در پی بهترین بودن و برای ثابت کردن بهترین بودنش از هیچ کاری دریغ نمی کرد و یک قلدر به تمام معنا با کلی نوچه دور و برش بود، ولی هیچ وقت بی اخلاقی ازش ندیدیم، مثل همان وقتی که نوچه هایش را برای تقلب در بازی کشت همین باعث شد که آن چنان منفور نباشد  و حتی از شخصیت اصلی فیلم هم محبوب تر شود. پس از شکسته شدن پایش، غرورش هم شکسته شد. دیگر یوری بویکا بهترین مبارز جهان نبود؛ او اکنون قهرمان تی کشیدن توالت زندان بود، اما او ارزش یک شانس دوباره را داشت و این بار به حدی به رستگاری رسید که حتی به یک سیاه پوست آمریکایی که یادآور کسی بود که پایش را شکسته هم کمک کرد، که البته کارما هم این انرژی مثبت رو به او برگرداند .او اکنون آزاد با جیب پر پول بود و از همه مهمتر: بهترین مبارز جهان.

تئون گریجوی

۳_تئون گری جوی

تئون شخصیت پیچیده ای دارد، از خاکستری به منفور از منفور به قابل ترحم و از ترحم انگیز به شخصیت خوب و رستگاری رسید. به گونه ای در گیر جبر جنگ ادارد استارک و پدرش شد و نزد ادارد استارک به عنوان گروگان باقی ماند. هر چند ادارد استارک با او مهربان بود ولی پدرش نمی شد و یورن گریجوی با این که پدرش بود ولی برایش کمتر از هر کس دیگری پدری کرده بود .پس باید به او حق داد وقتی به راب استارک پشت کرد آن هم نه بدون شک .

تیان از اول هم بد دهن و سرد و البته یک زن باز هم بود ولی اوج منفی شدنش موقعی بود که سر، سر رادریک رو قطع کرد اون هم به طور فجیعانه.

سر رادریک  هم در آخرین لحظات به او گفت: “خداوند هدایتت کنه تئون گریجوی الان به طور کامل گم شدی.”

و البته تئون به رستگاری رسید که به گونه ای مدیون زجری که رمزی اسنو به اون داد و اخته شدنش بود. ولی ضربه ی آخر را سانسا وارد کرد که یاد آور خاطرات قدیمی و خود حقیقی تئون بود. تئون بالاخره بر ریک (اسم خیالی که رمزی برایش گذاشته بود) غلبه کرد و سانسا را نجات داد.

البته شخصیت تئون هنوز جا برای محبوب تر شدن دارد. کسی جنایاتش در وینترفل را فراموش نمی کند ولی به حد کافی زجر کشیدن و پشیمانی اش را دیده ایم که ببخشیمش.

پایان بخش اول.

نظر شما در مورد این شخصیت ها چیست؟

 

به قلم : مازیار صفاریان

]]>
https://the-city.ir/characteristic-positive-turn/feed/ 0