اولین سری از ویدئوهای برتر نشریه‌ی شهر منتشر شد و در آن از مجموع آثاری که این زمستان سرد همراه خود آورده بود با حوصله‌ی تمام و گذاشتن وقت زیاد پنج اثر را که حس کردم هر بیننده‌ای را به راحتی می‌تواند جذب خود کند را گلچین کرده و به شما معرفی می‌کنم. امیدوارم که با نظرات و پشتیبانی‌های خود، ما را تشویق به بیشتر انجام دادن این دست کارها کنید.

لازم به ذکر است که سه الی چهار قسمت از هر کدام انیمه‌های داخل لیستمان تماشا شده و در ادامه امکان تغییر جزئی در روایت داستان وجود دارد. همین‌طور انیمه‌ی مورد انتظار فیت زیرو به هنگام تهیه‌ی این ویدئو هنوز پخش نشده بود و به همین دلیل در لیست آثار کلی قرار نگرفت.

شما عزیزان می‌توانید برای دانلود و تماشای این انیمه‌ها به سایت انیـ دیـ ال مراجعه کنید که برای سهولت دسترسی می‌توانید اینجا کلیک کنید و مستقیم به بخش انیمه‌های زمستانه‌ی این سایت منتقل شوید و از آرشیو غنی این سایت استفاده کنید.

نظرات خود را با ما در میان بگذارید.

دانلود از آپارات

Dexter ، بلای روح و تن

شاید اولین سکانس سریال را که ببینید ، اینطور قضاوت کنید که دکستر یک سریال سراسر جنایت ، خون و خشونت است ، اما به واقع باید گفت شاهکاری که نویسنده ی این اثر ، جف لیندزی خلق کرده ، یکی از برترین داستان های تاریخ جهان است. بگذارید در ابتدا به شما بگویم ؛ در مجموع دو حالت وجود دارد : یا شما دکستر را می‌بینید و عاشقش می‌شوید ، یا از او متنفر می‌شوید.

سریال دکستر به واقع یک دانشگاه روانکاوی است. ژانر این سریال را جنایی – معمایی تعریف کرده‌اند ، اما بنده یکی دیگر به آن اضافه می‌کنم : روانشناسی. در هر اپیزود حداقل یکی دو نکته‌ی بسیار مفهومی پیرامون مباحث روانشناختی مطرح می‌شود و موجب این می‌شود که بیننده خودش را با شخصیت اصلی داستان مقایسه کرده و هیولاهای درونی‌اش را بیشتر و بیشتر بشناسد. مبحث کلی این است که همه‌ی ما در زندگی مشغول تظاهر کردن هستیم و اگر خودِ واقعی‌مان را به دیگران نشان دهیم ، خیلی زود از جانب تمام محیط و اطرافیان طرد خواهیم شد. در هر فصل به طور جداگانه به یک بُعد شخصیتی انسان پرداخته می‌شود و داستان نیز پیرامون همان موضوع شکل گرفته و بینده را از حیث اینکه چگونه این همه شگفتی که در یک سریال تلویزیونی جای گرفته مسحور می‌کند.

سریال دکستر همه چیز دارد! خشونت ، محبت ، خانواده ، کشتار ، روابط عاطفی و… اما تنها چیزی که غالباً بر مضمون سریال حکم‌فرماست ، خون و است خون…! اما خون تنها یک شاخص است. در زندگی ما شاید شاخص های دیگری مانند خانه ، درخت ، دود ، جوراب ، والدین و… وجود داشته باشند. شما با دیدن این اثر ، متوجه می‌شوید نقش خانواده و مخصوصاً یک پدر در زندگی فرزندش چقدر اهمیت دارد.

جنایت را از دیدگاه های دیگری ببینید.

هرکسی عاشق و یا وابسته‌ی چیزی است. هر آدمی دلبستگی‌ای دارد. یک شخص ، یک نوشیدنی ، یک مسافرت چیزی است که حال ما را بهتر می‌کند ، اما در رابطه با دکستر این موضوع فرق دارد. میل به کشتن در وجود او فوران می‌کند و تنها کشتن است که به او آرامش ذهنی می‌دهد. بله! آدم بکش ، سرحال باش! حس تیره‌ای در وجود دکستر وجود دارد و او نام این حس را “مسافر تاریکی ” گذاشته است. مسافری که هر دم او را مجاب می‌کند تا از پیله‌گاهی که از دروغ و ریا و تظاهر ساخته بیرون بیاید و خود واقعی‌اش را نشان بدهد ، هیولای درونش را آزاد کند و دست به جنایت بزند. و او کارش را بلد است.

دغدغه های خانوادگی یک قاتل.

دکستر نیز مثل همه‌ی ما یک انسان معمولی است و دغدغه‌های زندگی خودش را دارد. دغدغه‌هایی که از همان سه سالگی گریبانش را گرفت و به او شکل داد. دغدغه‌های گریبان‌گیری که ماهیت وجودی‌اش را ذره ذره ساخت و پرورش داد. قاتل سر به زیرِ داستان ما یک فرد جامعه‌گریز و منزوی است و تنها کسانی که به آنها راحت است ، خواهرش “دبرا” و دوست‌دختر جدیدش “ریتا” هستند. و همچنین درگیر یافتن اسراری از زندگیِ خودش است.

موضوع فصل‌های اول و دوم این سریال راجع‌به این است که دکستر که بود ، چه گذشته‌ای داشت ، چگونه به قاتل شدن روی آورد و چرا کشتن به او آرامش‌خاطر می‌دهد. به موازات این ماجراها ، اتفاقات دیگری رخ می‌دهند که ما را پا به پای هر سکانس جلو برده و میخکوبمان می‌کند. شما عاشق دکستر خواهید شد. او انقدر نابغه ، دیوصفت ، سیاه‌دل و دوست‌داشتنی است که از او برای خود یک اسطوره می‌سازید. برای او دغدغه‌مند می‌شوید و هیجاناتش را در خود تکرار می‌کنید.

همه‌ی ما یک مسافر تاریکی داریم.

این سریال بسیار آموزنده‌است. اما توصیه می‌کنم افراد کمتر از شانزده‌سال به دلایل بسیار متعدد آن را تماشا نکنند. اگر تا به حال این سریال را تماشا نکرده‌اید ، زودتر دست به کار شوید و در دانشگاه دکستر ثبت نام کنید! دکستر فراتر از یک سریال سرگرم کننده است. امیدوارم از این اثر خارق‌العاده درس زندگی بگیرید و خودتان را بهتر بشناسید. منتظر نظرات شما هستیم.

به بهانه‌ی اینکه قرار است در سال 2017 فصل سوم سریال زیبای فارگو را ببینیم ، بررسی کوتاهی بر فصل دوم این سریال خواهیم داشت. البته در پستی جداگانه یک پیش معرفی از فصل سوم نیز خواهیم داشت. با نشریه‌ی شهر همراه باشید.

توجه : طبق روال و خط مشی همیشگی نشریه‌ی شهر ، این سریال را نیز با کمترین میزان  اسپویل معرفی خواهیم کرد تا در ذهنیت شما روی این سریال تأثیر نگذاریم.

نکته : نقد و بررسی فصل اول این مجموعه را نیز می توانید تحت عنوان “شگفتی های ابلهانه” در سایت بخوانید.

همانطور که می‌دانید ، داستان سریال همانند فصل قبل به اتفاقاتی که در ایالت‌های مینه‌سوتا و داکوتا رخ داده می‌پردازد. حوادثی که واقعاً اتفاق افتاده ، مو به مو در سریال به آن پرداخته شده و تنها نام افرادی که در این جریانات نقش داشتند ذکر نشده است. فصل دوم نیز مانند فصل اول طوفانی شروع می‌شود. باید گفت که فارگوی 2 نسبت به فارگوی 1 داستان باورپذیرتری داشت ، اما بازی‌های فوق‌العاده‌ی ستارگان در فصل یک هیجان سریال را بالا برده بود. در فارگوی 2 نیز هیجان داریم ، اما ناآشنایی با ستارگانِ تقریباً غیرمشهور کمی از آن هیجان می‌کاهد ؛ اما باید اعتراف کرد که تک‌تک شخصیت‌های فصل دوم نقش‌آفرینی فوق‌العاده‌ چشم‌نوازی داشتند.

داستان در سال 1979 اتفاق افتاده و بیننده پرده‌ای کاملاً کلاسیک از سی و چند سال قبلِ آمریکا را نظاره گر خواهد بود. کشمکش اصلی داستان مابین یک خانواده‌ی اصالتاً گانگستر و یک زن و شوهر معمولی در ایالت داکوتای شمالی اتفاق می‌افتد و به نوعی آنها را سر راه یکدیگر قرار می‌دهد.

ضمن اینکه باید اشاره کنم که خط ارتباطی بین فصل های اول و دوم این سریال ، توسط “لو سالورسون” (پدرِ مالی سالورسون که در فصل اول نقش کارآگاه پلیس را بر عهده داشت) پیوند خورده است. در سال 1979 لو سالورسون پلیس جوانی است که همراه با پدرزنش که او نیز یک پلیس محلی است درگیر پرونده‌‌ی زوج خاطیِ بلومکوئیست و خانواده‌ی شرارت‌خواه گرهارت می‌شوند.

اگر بخواهیم بیلی باب تورنتون و مارتین فریمن را درخشان ترین بازیگران فصل اول بدانیم ، جسی پلیمونزِ مستعد (که در سریال برکینگ بد نیز نقش‌آفرینی کرده) و پاتریک ویلسون را باید ستاره‌های فصل دوم این سریال نامید. شایان ذکر است که جسی پلیمونز به خاطر بازی زیبایش در این سریال ، نامزد جایزه‌ی بهترین نقش مکمل مرد در اِمی آواردز شده بود.

در مجموع باید گفت که این سریال شما را به وجد خواهد آورد و داستان گیرای آن می‌تواند شما را میخکوب کند ، به نوعی که در کمتر از سه روز کل ده قسمت را ببینید! اما پیشنهاد می‌کنم اگر تا به حال موفق به تماشای فارگوی 2 نشده‌اید ، برای لذت بردن کامل از این سریال ، بین هر اپیزود حداقل یک روز وقت بگذارید تا هم خط داستانی را نگه دارید و هم عطشتان برای فصل سوم این سریال زیبا بیشتر و بیشتر شود. ضمن اینکه بزودی مطلبی در بابِ معرفی فصل سوم این مجموعه که قرار است فروردین ماه سال آینده منتشر شود خواهیم نوشت. همراه ما باشید!

 منتظر نظرات شما پیرامون این مطلب هستیم!