نوبتی هم که باشد، نوبت ماروِل است! در این مطلب قصد داریم فیلم زیبا ، جذاب و فوقالعاده دکتر استرنج «چندجهانیِ دیوانهکننده یا دیوانهوار» 2022 را به بوتهی نقد و برسی بکشانیم و نگاهی موشکافانه داشته باشیم به اصل قضیه! مثل همیشه با ما همراه باشید!
هشدار و اخطار: همون همیشگی!
بهمانند همیشه و طبق خطمشی همیشگی نشریه شهر مبنی بر عدم لو دادن داستان، اینبار نیز همچو گذشته سعی کردهایم نقد و بررسی دکتر استرنج را با کمترین میزان اسپویلر برای چشمان قشنگ شما آماده کنیم. هرکجا که قرار است مطلبی را اسپویل کنیم، حتیالمقدور تلاش میکنیم پیشاپیش به شما اخطار دهیم! پس با خیال راحت این مطلب را بخوانید و لذت ببرید. فرهنگ کامنتگذاشتن را هم ترویج دهید!
قاعدهای تحت عنوان ” قاعدهی بازی “
نکتهای که از همان بدو شروع دکتر استرنج متوجه آن میشوید، بازی قوی و یکدست تمامی نقشها و کاراکترهاست. هر شخصیتی نقش خود را به درستی ایفا کرده و بار فیلم بر روی دوش یکنفر نیست. هرچند نمیتوان نقش و وزن بندیکت کامبربچ را در این اثر نادیده گرفت. بازیگری حرفهای که در عین هنرنمایی، با شخصیت مجذوبکننده و الهامبخشی بهخصوص و ذاتیاش، ناخواسته کفهی ترازو را – در هر فیلمی که نقشآفرینی کند – سنگینی میبخشد. او ابرقهرمانی است که صرفاً جادو و جنبل ندارد و تکیهاش تنها به قدرتهای ابرانسانیاش نیست؛ بلکه او کاریزما دارد و قادر است وجه انسانیاش را نیز در قالب کاراکتر به نمایش بگذارد. اما بهنظرم این توانایی بندیکت کامبربچ نیست که قاعدهی بازی را بلد است، چرا که او خودش قاعدهی بازی است!
(در ادامه شاید با کمی اسپویل مواجه شوید….!)
بانمکِ کی بودی تو خیارشور!
اگر ماروِلباز باشید، میدانید که قریب به اتفاق آثار این کمپانی بزرگ سازنده فیلم و سریال، اندکی درونمایهی فکاهی! و یا چاشنی طنز دارند. در آثاری همچو شانگ-چی و یا نگهبانان کهکشان در مجموع این طنز ماجراست که بیننده را پای فیلم مینشانَد. حتی در مجموعهی پانیشر هم دیدیم که چهبسا صحنههای خشن-کمدیِ روحخراشی به بیننده تحویل دادند. اما احساس میشود که در فیلم دکتر استرنج اثر از کمدیِ آبدوغخیاریِ منوچهر هادی و یا آرش معیریان استفاده شده است. حتی تیتراژ انتهای فیلم را بادقت نگاه کردم اما متأسفانه اسم ایندو ابَرکارگردانِ فراکهکشانی را بهعنوان مشاور فیلمنامه نتوانستم پیدا کنم. اما سوای از شوخی، بهزعم بنده ماروِل هنوز به این درجه از پختگی نرسیده که اگر سکانسی وجود دارد که مخاطب را 100% به خنده وانمیدارد، میتواند آن را حذف کند! ضمناً خیلی هم از جملات انگیزشی پوچ و شعارگونه در این فیلم استفاده شده که نمونهاش را فقط میتوان در جلسات پرزنت شرکتهای هرمی نظیر بادران و بیز پیدا کرد که: تو میتونی! تو موفق میشی! تو باید بنز سوار بشی احمق :)))) امیدواریم مسئولان ماروِل رسیدگی کنند.
جنبههای روانشناختی دکتر استرنج به چه مواردی اشاره دارد؟
بیتعارف فیلم دکتر استرنج مجذوبکنندهای است و سطح انتظار بیننده را در یک حد وسط نگاه میدارد و فراتر نمیبرَد (در حقیقت بزرگنمایی و اگزجرهی مصنوعی ندارد) و حتی ممکن است عناصر غافلگیری را به بیننده القا کند. مثلاً در یک نمونه، داستان نیامده کاراکتر مطلقاً سیاه را تحت عنوان ضدقهرمان معرفی کند و ضدقهرمان نهایتاً خاکستری است و این قصه را جالبتر میکند! شخصیت خاکستری میتواند شخصیتی باشد که به خودِ “ما” خیلی شبیه هستند. نه خوبِ پیغمبرگونه ، نه بدِ یزیدگونه! (قیمهها قاطیِ ماستها شد، قبول دارم. ولی انصافاً مثال ملموسی بود!) کاراکترپردازیِ شخصیت خاکستری مدنظر ما بسیار هوشمندانه صورت گرفته، بهطوری که او علیرغم رفتارهای ناپسندی که انجام میدهد، در موقعیتهای غیرمنتظره قرار میگیرد، طرد میشود، در لحظه تصمیمگیری میکند، دست به هر کاری میزند و شکست هم میخورَد و این یعنی باورپذیری.
مواد لازم برای تهیه یک فیلم خوب
سم ریمی کسی است که پس از کارگردانی موفق سهگانهی اسپایدرمن، انتظارات را عمیقاً بالا برده! حالا هرجا که برود، دست روی هر فیلمی بگذارد، افکار عمومی از او انتظار بالایی دارد و فیلمش باید بلاک باستر شود. با هر مُهرهای که در دست دارد، برترین آثار را خلق میکند و احساسات دراماتیک را در آثارش بهخوبی به بیننده منتقل میکند. حتی همین فیلم ابرقهرمانی!
ایدههای خلاقانه چاشنی بعدی است! ایدههای ریسکی و 50-50 که ممکن است جواب دهد و ممکن هم هست فیلم را به یغما ببرد، که خوشبختانه در این فیلم، پیادهسازی خلاقیتهای کارگردانی بسیار چشمنواز و گوشنواز است!
پابهپای تکنولوژی بودن، یکی دیگر از دلایلی است که این فیلم را به موفقیت رسانده است. به یاد داشته باشیم که ما بزودی پا به جهانهای موازی و مجازی دیگری خواهیم گذاشت و ایدهی این فیلم در راستای تلفیق توهّمات با تکنولوژی ساخت دست بشر، هیجانات را برای دستیابی انسان به چنین قدرتی، خیلی بالا میبرَد؛ هرچند ممکن است این دستاورد برای جامعهی بشری، روزهای سیاهروشنی را در پی داشته باشد. چیزی که در فیلم Ready Player #1 هم آن را لمس کرده بودیم.
خوبیاشو گفتی، بدیاشم بگو
سیجیآی (جلوههای ویژه) مارول یکی به نعل میزند، یکی به میخ. ماروِل در تولید آثار بصری و جلوههای ویژه با یک فرمان و یک دنده جلو میرود و قصد تغییر ندارد. جلوههای بصری در برخی سکانسها فوقالعاده چشمگیر و در برخی صحنهها فوقالعاده آدم را یاد باباسفنجی میاندازد.
اگر دکتر استرنج یک ربع دیگر ادامه داشت، تمامی بچههای قدیم و جدید هالیوود دور هم جمع میشدند و یک مهمانی مَشتی میگرفتند! دوستای صمیمی، کارای قدیمی!
ایکاش در سکانس کودکان، از بازیگران قابلتری استفاده میشد تا حس اهمیتدادن به کودکان بیشتر به مخاطب القا میشد.
چه آیندهای در انتظار ماست؟
دکتر استرنج فیلم زیبایی است و شما را به وجد میآورد. ارزش دیدن را دارد. طرفداران ماروِل برای این فیلم سر و دست میشکنند و یقه و خشتک جر میدهند، اما برای آنهایی که اولین اثری ماروِلی باشد که قرار است تماشا کنند توصیه نمیشود. ورای بحث تکنیکال فیلم، و با تمرکز بر پیغام لایهی زیرین، دکتر استرنج مالتیورس مدنِس، سرانجام سیگنال را برای ما فرستاد. جهانهای موازی، دنیاهای مجازی، زندگی در چند بُعد، زیست ویرچوال و …. همگی در انتظار بشریت هستند. ما منتظرش نیستیم. این جهانها در نظر دارند ما را ببلعند. آیا بشریت تاب این را دارد که از خودش در این فضای ناشناخته محافظت و مراقبت کند؟ آیا زاکربرگ و دوستانش میتوانند حس انسانیت را در دنیاهای مجازی هم زنده نگهدارند، یا اینکه قرار است گونهی انسان بیش از این چیزی که اکنون هست، حیوانصفت، موذی، دریده، ماشینزده و رُباتی شود؟!
منتظر نقد و بررسیهای همینطوری جذاب از نشریه شهر باشید!
خوشم نیومد خیلی😴