نقد فیلم و سریالیادداشت

یادداشت: 13 دلیل برای 13 اتفاق

سریال سیزده دلیل برای چرا، از آخرین دست پخت های نتفلیکس است که در ادامه با نشریه ی اینترنتی شهر همراه باشید تا به نکاتی اشاره کنیم که شاید کم لطفی در حقشان شده باشد.

 

 

 

 

شاید در نگاه اول این سریال تینیجری به نظر برسد (که نیست) که برای همین قشر نوجوانان ساخته و پرداخته شده (که نشده) و دارای یک سری مفاهیم لوس و بی پایه است (که نیست) و جز آرشیوتان قرار داده بودید تا در تابستان اگر حوصله اش را داشتید سراغش بروید. اما اگر تا به الان متوجه نشده اید، پس در جریان باشید که با یک اثر صرفاً پاپ کورنی طرف نیستید و ماجرا خیلی پیچیده تر از این حرف هاست.

 

همه ی ما کارهایی را ناخواسته انجام می دهیم که به اطرافیانمان لطمه می زند، بی آن که خود نیز متوجه این امر باشیم. و دقیقاً اثر نتفیلیکس روی همین مورد دست گذاشته و به نظر من به بهترین شکل به آن ها ساخته و پرداخته. مطمئن باشید در ادامه کاری با نقد این اثر ندارم، چون قبلاً نقد این اثر در شهر منتشر شده است، من با آن قسمت های تیره و تارش سر و کار دارم.

 

بگذارید به ترتیب جلو برویم و ببینیم چه رفتارهایی از شخصیت های این فیلم سر زد که کار ما را به این جا کشاند:

 

  1. قطعاً نفر اول گناه کارترین فرد لیست ما به جاستین می رسد، و نه یک بار، بلکه برای دو بار متوالی. او از اولین بوسه ی عمر یک دختر که قطعاً اگر برایش حکم شاهزاده ی سوار بر اسب سفید را نداشت، حداقل استحقاق تتو شده ی سوار بر ژیان را دارا بود، یک کوه ساخت و این شایعه بود که بر خیلی موارد دامن زد. شایعاتی که ما خیلی در زندگیمان می سازیم و اجازه ی بال و پر دادنش را توسط افرادی مثل برایس می دهیم که بین ملتی که عقلشان در چشمشان است پخش کنند.

    13rw 113 01772r embed

  2. گاهی ناخواسته بین دو نفر قرار می گیریم که حتی روحمان نیز خبر ندارد که این وسط خبرهایی است. اما قطعاً نه الکس وسط دو دختر گیر افتاده بود و نه هانا بین او و جسیکا. تحریک حسادت زنانه به غلط ترین شکل ممکن و این غلط ترین شکل ممکن نیز وارد کردن بحث های ظاهری است. ممکن است ندانیم و با قضاوت هایی از روی ظاهر بین دیگران را خراب کنیم، اما مطمئن باشید برای کسری از ثانیه نیز چشم ها راستش را نمی گویند.

  3. بدتر از مورد قبلی می دانید چیست؟ باور کردن آن. از دنیا بی خبر داخل تله ی کی از کی زیباتر است می افتیم و باز هم این چشم هایمان هستند که به ما دروغ می گویند، اما با دوز شدیدی از حسادت یا غیرت. انتخاب با شماست، هر کدام را می خواهید روی این مورد بگذارید، چون در نهایت هر دو یک کار را می کنند.

  4. شاید فکر کنید قطعاً این مورد به زاغ سیاه ملت را چوب زدن می رسد، کم و بیش درست هم می گوید، فضولی کردن هایی که کار دست ما می دهند و چه گاهاً که باعث پرده برداری از اسرار سیاه انسان ها می شود و چه رو شدن اتفاقی خیلی ناگهانی که برای اولین و آخرین بار در عمر آن فرد رخ می دهد.

  5. همه ی ما در زندگیمان کارهای اشتباه انجام دادیم، اما به چه روشی با آن برخورد کرده ایم؟ با یک معذرت خواهی و تلاش برای برگرداندن اوضاع به روال سابق؟ بیخیال از کنار ماجرا گذشتن که انگار نه انگار اتقاقی رخ داده؟ یا برای خلاصی از این شرایط اشتباهمان را گردن فرد دیگر انداختن را بر می گزینیم؟ جرات کنار آمدن با آن چه هستیم و آن چه انجام داده ایم درسی بود که می شد از این قسمت نوار گرفت. قطعاً تقصیر ما نیست که پدر و مادرمان اینانی هستند که هر روز صبح می بینیمشان، اما تقصیر ماست اگر اشتباهی که خودمان انجام داده ایم را گردن دیگری بیندازیم.

  6. می دانید که سر تیتر خبرهای جهان با رئیس جمهور شدن ترامپ تبدیل به نژاد پرستی شده است. و شک نکنید که برچسب چسباندن به آدم ها نیز خود نوعی نژادپرستیست. ساده و دم دست ترین این نوع برچسب ها، تفاوت های قومیتی و نژادی و زبانیست، اما کمی حوضه ذره بین داخل دستمان را محدود تر کنیم. چاق ها و لاغرها، قد بلندها و کوتاه قامتان و حتی مواردی خرخوان ها و تنبل ها نیز مشاهده شده. فکر نکنیم که این صرفاً یک جوک است و برای خنده، مطمئن باشید با چسباندن همین برچسب های کوچیک کار مارکوس به جایی رسید که در اولین قرار (اسمش را قرار نیز نمی توان گذاشت) اجازه ی پیشروی تا مرحله سه را به او بدهد.

    landscape 1494239079 13 reasons why alex ep 3

  7. این مورد هفت از آن موارد کنکوریست که داخلش حکمت ها نهفته است. آیا زک به خاطر طرز فکر چون همه چیز را دارم، باید این را نیز داشته باشم، وارد لیست ما شد، یا به خاطر ترس از تنهایی و دست رد به سینه اش خوردن؟ اگر مورد اولی است، چرا باید فکر کنیم خون ما از بقیه رنگین تر است؟ مگر نهایت فرق ما در ظاهرمان نیست و آن نیز صرفاً جهت تکراری نشدن زندگی (از این چه که هست) ؟ و اگر مورد دوم، چرا جرات شکست (که اسمش را شکست نمی گذارم و جست و جو برای بهترین ها را مورد قابل قبول تری می دانم) خوردن را نداریم و از آن ها درس نمی گیریم؟

  8. شاید این مورد به شدت شبیه مورد چهارم باشد، اما مهم ترین تفاوتش جایی نهفته است که علاوه بر فضولی، حق تصمیم گرفتن برای زندگی دیگران را نیز برای خودمان قائل می شویم. حال که داخل سریال این حق تصمیم برای دیگران به بدترین شکل ممکن نمایش داده شده بود. انتشار خصوصی ترین احساسات یک شخص. ما آدم ها به کجا می رویم؟

  9. جاستینمان را خاطران است؟ دوباره به لیستمان برگشت. و سکوت شاید بهترین کلمه ایست که در وصف کارش می توان یافت. سکوت در مقابل شخصی که فقط به خاطر گذاشتن لغت “برادر” روی او به وجود آمد، به خاطر تفکرات احمقانه ی دوران نوجوانی که “اون برادر ماست و ما عین داداش می مونیم برای هم” و حتی وقتی داخل سریال بر می گردیم و می بینیم خودشان هم دوبار به این موضوع اشاره می کنند که چرا دارند از برایس دفاع می کنند، خودشان نیز نمی دانند. اما الان شما می دانید، پس زیاد به این کلمات رفیق و سی سی و داداش دل خوش نکنید.

  10. ترس و فرار از اشتباهی که رخ داد. شاید آشکارترین مورد داخل داستان همین بود که خود هانا نیز با گفتن: “وقتی کار اشتباهی کردی، نمی تونی بیخیالش بشی.” اما چه کسی اهمیت می دهد؟ مادامی که گیر مخمصه ای جدی تر نیفتیم برایمان کافیست و راضی می شویم فرار کنیم، حتی اگر به قیمت تمام شدن جان دیگران باشد.

  11. اگر بین افراد داخل لیست، جاستین با افتخار صدر لیست را در اختیار داشت، بین اشتباهاتمان، ترس بی هیچ برو برگشتی به سکوی اول چنگ زده. ترس از ناشناخته ها بود که کِلِی را راضی نکرد بماند و از هانا علت پرخاشش را بپرسد. ترس از دست دادن موقعیت فعلی بود که قدرت پا پیش گذاشتن را از پسر داستانمان گرفت. ترس از گفتن یک جمله هانا را کشت و اگر تا بی نهایت نیز بخواهید این ترس ها را کنار هم ردیف می کنم. اما مگر فایده ای هم دارد اگر جلوی ترس هایمان را نگیریم؟ برای خیلی ها در بچگی شان تاریکی بزرگ ترین ترس بود، اما حال که چندین و چند سال از آن موقع می گذرد، به نظر خودتان نیز مسخره نیست که چرا زودتر پا داخل تاریکی زندگی ام نگذاشتم؟

  12. جلوگیری از رخ دادن حادثه ای که به هیچ عنوان روی خوشی در آینده بهمان نشان نخواهد داد. اگر هانا آن موقع حداقل داد و فریاد راه می انداخت، اگر بعد از آن اتفاق به جای برهم نزدن خواب والدینش آن ها را بیدار و از این جریان مطلع می ساخت. اگر ما توانایی جلوگیری از اتفاقاتی که لااقل می دانیم می توانیم از وقوعشان جلوگیری کنیم را داشتیم، مطمئن باشید زندگی روی خوشی به ما نشان می داد. اما نداشتن جرات کافیست که نمی گذارد ساده ترین عکس العمل لازم را انجام دهیم و باید حتماً تجاوزی صورت بگیرد تا به عمق ماجرا پی ببریم.

    Screen Shot 2017 04 14 at 1.13.17 PM

  13. و اما دست کم گرفته شدن. با خودتان فکر کردید که چرا هانا مقابل پورتر دست کم گرفته شد؟ قطع شدن رشته ی افکار به خاطر زنگ های مکرر تلفن (بخوانید روزمرگی های زندگی) یا وجود شایعاتی پشت سرش که خودش بهشان اشاره کرد و دستی دستی ریش و قیچی را تقدیم مشاور مدرسه کرد؟ شاید تمامی مواردی که تا به این جا به آن پرداختیم را در نگاه اول طوری ببینید که به شخصه می توان جلویشان را گرفت، اما وقتی کسی دست کممان می گیرد چه؟ همان طور که گفتم، حداقل آتو دست بقیه ندهیم که بیخیال از کنارمان بگذرند و با جرات ترس هایمان را له کنیم و نگذاریم برایمان تصمیم بگیرند که از چه تیپ آدم هایی هستیم و وقتی جرات کنار آمدن با آن چه را که هستیم را پیدا کردیم، مطمئن باشید شایعات نیز خود راهشان را می کشند و می روند سراغ صاحبشان.

اما جز این مواردی که گفتم، لحظه به لحظه ی سریال را که تماشا می کردم، به این مورد فکر می کردم که زندگی برای یک دختر چقدر می تواند سخت باشد اگر از من بپرسید قطعاً نویسنده این اثر را در درجه ی اول برای حمایت از زنان نوشته است. و تک به تک مواردی که با هم پرداختیم به راحتی با دوز چندین برابر روی یک دختر اثر دارد. هانا به این نتیجه رسیده بود که پسرها چقدر می توانند عوضی باشند، اما نکته فقط عوضی بودن پسرها نیست و این متن نیز قرار نیست جنسیتی باشد، حق مطلب جایست که عمل نامناسب جنس مونث و عکس العمل جنس مذکر تمامی اتفاقات داستان را رقم زد. حال شاید قبول کردنش برای خیلی ها سخت باشد و برچسب جنس پرستی را به خود من بچسبانند، اما پیشنهادم به همه این است که یک بار دیگر به دقت حوادث را برانداز کنند.

حال آخرین جمله ام را چه می خواهید یک نصیحت در نظر بگیرید و چه یک اختتامیه ی ادبی برای این مطلب، اما حواسمان باید بیشتر به تمامی زنان، به خصوص زنان کشور خودمان باشد، چون قطعاً زندگی کردن در شرایط این جامعه برای آن ها بسیار سخت تر است و بی شک در خیلی موارد عمل اشتباه خودشان نیز به اتفاقات زیادی دامن می زند که خودکشی فقط یک جنبه ی خیلی کوچک و گذرای آن برای یک نفر است، نه یک جامعه.

نظرات خود را با ما در میان بگذارید.

 

 

کانال تلگرام نشریه ی شهر

3 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا