در این مطلب به بررسی و تحلیل فصل سوم سریال “از مردگان متحرک بترسید” میپردازیم. سریالی که کم کم اوج گرفت و قرار است به یکی از پربیننده ترین ها تبدیل شود! این مطلب را از دست ندهید!
توجه : این مطلب ممکن است داستان سریال را لو بدهد.
سومین فصل Fear نسبت به دو فصل قبلی با هیجان و گمراهیهای بیشتری آغاز شد. شخصیتهای جدیدی که در فضایی جدید به این سریال افزوده شدند حاکی از آن بود که قرار است اثری متفاوتتر را نسبت به دو سال گذشته تماشا کنیم. شخصیتهای جدید از همان دقایق نخست به بیننده معرفی شده و آنقدر خودشان را معرفی میکنند که حساب کار دست بیننده بیاید. اما در واقع موضوع وخیمتر از آن چیز است که بیننده تصورش را میکند…!
از همان ابتدا شاهدیم که تروی برعکس برادرش جیک، خوی شرور و شیطانیای دارد و شخصیت ناآرامش همواره درگیری و دردسر طلب میکند. دلیل این تفاوت میان دو برادر، این است که از جانب مادر مشترک نیستند. جرمایا، مزرعهدار کارکشتهی داستان نیز مانند پسر ناخلفش تروی، طبع ناآرامی دارد و با تصمیمات دمدمیمزاجانهاش! همواره دردسر ایجاد میکند اما دست سرنوشت به او عبرت میدهد.
از نقشهای اعصابخردکن نیز میتوان به دمدمیمزاجیهای تروی، نیک و ویکتور استرند اشاره کرد. مطمئناً وجود نقشهای اعصابخردکن، خوراک بیشتری دست نویسنده میدهد تا بوسیلهی آنها دردسر ایجاد کند.
مدیسون کلارک اما نقش اول کلیشهای است که سعی دارد اوضاع را در دست بگیرد. اکنون دختر خلف او یعنی آلیشا که پای به سن 18 سالگی گذاشته نیز به مانند مادر همیشه در صحنهاش در امور دخالت کرده و راجعبه زندگی دیگران تصمیمگیری میکند.
اما واکر و جرمایا و تعدادی دیگر، در این سریال نقشهای فرعیای حساب میشوند که ابتدای امر، خیلی پررنگ نشان داده شده و کمکم از نقش آنها درون سریال کاسته میشود و به آدمهای معمولی تبدیل میشوند و کماکان داستان پیرامون شخصیتهایی است که از فصل اول شاهد حضورشان هستیم. میتوان گفت بیشتر داستان این فصل (تا قبل از قسمت آخر) پیرامون دانیل و دختر دور از دسترسش یعنی اوفیلیا خلاصه میشود. از مرگ و میرهای شوکهکننده نیز نمیتوان گذشت. این فصل از سریال، پر مرگ و میر ترین فصل (از لحاظ مرگ نقشهای اصلی) تا به اینجا بود. که از جمله میتوان به مرگ مرموز و مشکوک تراویس در اوایل فصل، مرگ جیک، جرمایا و اوفیلیا و در آخر، تروی اشاره کرد.
اما قسمت آخر، چیز دیگری بود. قاطعانه باید گفت که قسمت آخر که تلفیقی از اپیزودهای 15 و 16 بود، جذبترین قسمت این سریال تا به اینجا بود. یک فیلم سینمایی زیبا و میخکوب کننده که تمام عناصر نشاندن بیننده پای تلویزیون را داشت (البته بهجز موسیقی متن جذاب) و نمرهی بالایی از منتقدان گرفت. با اضافه شدن شخصیتهای جدید (مِنجمله “متولی جان”) به پیچیدگیهای داستان افزوده شد.
مسلماً هرکسی که فصل سوم سریال Fear را دیده باشد اذعان خواهد داشت که این فصل نسبت به فصل هفتم سریال واکینگ دِد دیدنیتر و هیجانیتر بود. شاید برخی نظرشان این باشد که این قیاس معالفارغ است، اما اگر به نسبت حوصلهسر بر بودن و تعداد خمیازه حساب کنیم، TWD خیلی فاجعهتر بود!
از نقطه ضعف های این سریال میتوان به موسیقی متن ضعیف و نه چندان دلهره آور آن اشاره کرد. اگر Fear نیز مانند برادر بزرگترش یعنی TWD یک آهنگساز حرفهای مانند Bear McCreaky داشت، مسلماً جذابتر از اینی که هست جلوه میکرد.
شاید فصل اول Fear کمتر جذاب باشد و در مقایسه با TWD حرفی برای گفتن نداشته باشد، اما دو فصل بعدیِ آن (یعنی 2 و3 ) شما را ناامید نخواهد کرد. ضمن اینکه همانطور که ابتدا این مطلب اشاره کردیم، این سریال قرار است به یکی از پربیننده ترین سریال ها تبدیل شود. چرا که قرار است Fear با TWD کراس اوور داشته باشند (تلفیق داستان دو سریال) و این به جذابیت های این سریال بیش از پیش خواهد افزود.
نظر شما پیرامون این سریال چیست؟ ما را در جریان بگذارید.