انیمیشن و انیمه

چرا باید انیمه ببینیم؟

انیمه چه محتوایی دارد که تا این حد ما را مجذوب خود می کند و حتی اگر یک انیمه در طول عمرتان ببینید، محال است که آ ن را فراموش کنید؟؟

چشم بادامی های ژاپنی چه ساخته اند که تا این حد مفاهیم عمیق در دنیای فانتزی جای خوش کرده است؟؟

جواب همه این سوالات را در ادامه مطلب خواهید دید.

با نشریه ی اینترنتی شهر همراه باشید.

 

 

افرادی که با دنیای پر رنگ و لعاب و گاها سیاه و سفید انیمه (که به اشتباه کارتون شناخته می شود)، و مهدشان ژاپن غنی از داستان و کاراکترهای شدیدا دوست داشتنی است، مشکلات پدرکشتگی دارند، بهتر است که همین الان مرورگر خود را ببندند و بروند دنبال دیدن سریال های آبکی هالیوود (بخوانید اسمش را نبر) و از دنیای پر خشونت و تکراری و کلیشه ای اش لذت ببرند؛ یا در تلگرام دنبال جوک های زیر زانو بگردند و قش قش بخندند، و دیگر این متن را نخوانند (که اگر این کار را بکنند، شانس شناخت بزرگترین شگفتی بشر را از دست می دهند).
تقریبا همگی ما برای یک بار هم که شده، در طول زندگی گهربارمان یک انیمه تماشا کرده ایم، بله تعجب نکنید، حتی طرفداران سرسخت ضد انیمه هم چشمشان به جمال ساخته سرزمین آفتاب خورده، از “بل و سباستین” بگیرید، تا “آن شرلی”، “جودی آبوت” و معروف ترین انیمه ای که صدا و سیمای خودمان هم پخش کرده، یعنی “کاپیتان سوباسا” (فوتبالیست ها) و خیلی موارد دیگر که اسم شان در این متن نمی گنجد.
و به احتمال قریب به یقین از دیدن تک به تک شان لذت برده ایم، حال میخواهید اسمش را بذارید نوستالژی های دوران کودکی، یا زیبایی فوق العاده اثر؛ اما منکر خوش ساختی شان نمیشود شد.
دلایلی که باعث جذابیت این هنر شده است :

anime نشریه شهر

 

1-داستان گویی

فاکتور داستان قوی و منسجم را از یک اثر حذف کنید، باقی مانده را جلوی بچه ای که هنوز حرف زدن یاد نگرفته بگذارید، اگر موسیقی داشته باشد، شاید به این صدا عکس العمل نشان دهد، والا یا خوابش میگیرد، یا شست مبارک را می مکد!!

داستان، مهم ترین عامل خلق هنر هفتم است؛ و ژاپنی ها، کاملا به این امر واقف بوده اند و بهترین ها را نوشته اند.
تا به حال سخت انیمه ای را دیده ایم که داستان منسجمی نداشته باشد، حتی آن چندتایی که فعلا استراحت کوتاهی بهشان داده ام نیز از این قائده مستثنی نیستند، بلکه آن قدر روایت قوی داشتند که مغر خودم کششی برای درکشان نداشت!!
گاها موضوعات پیش پا افتاده ای را هم می بینیم، اما چه می شود که یک جریان کلیشه ای هم به این شدت ما را مشتاق تماشای قسمت بعدی می کند؟؟

ادورارد الریک


2-شخصیت پردازی قوی

تقریبا تمامی انیمه های دوران کودکی خواهر برادرهای بزرگ تر تان، حول محور یک بچه ی یتیم، یا رو به یتیم شدن می چرخید.
“جودی آبوت”، “آن شرلی” و عزیزان دیگر، بچه یتیم هایی هستند که مثال شان زیاد است
و “هایدی”، “نِل” و بقیه دوستان شان در شرف این امر هستند.
عجب کلیشه ای!!
اما توجه کرده اید که هیچ کدام شان تا به حال دل شما را نزده؟؟
چون “جودی” یک دختر سر زنده است که فقط می خندد و عین خیالش هم نیست که در یک یتیم خانه بزرگ می شود.
“آنه” شاعر پیشه ای است که فقط محو تماشای طبیعت بوده و وقتی برای کسری از ثانیه این طبیعت را بیخیال می شود، سرگرم قصه بافی برای ماریا و بقیه می شود.
چند مثال هم از انیمه های این دوره و زمان بزنیم؛ “ادوارد الریک” که تعادل شخصیتی ندارد، یا تبدیل به قاتل بروسلی شده، یا به یک باره نیچه ای برای خودش می شود و غرق سکوت و تفکر.

با این کاراکترها هم می خندیم و هم اشک از گوشه چشمانمان جاری می شود.

انیمه های ژاپنی

3-واقعی، در عین حال فانتزی

خیلی باب شده اند انیمه های بزن بهادری که از اول تا آخر کار دخل همدیگر را می آورند یا با از ما بهتران و فرشتگان درگیر هستند.
اما فقط در ابتدای کار است که شما از خیل عظیم این موجودات فانتزی تعجب می کنید (هرچند که چندتایشان، مثل از ما بهتران که همین امشب زیر تخت به انتظارتان نشسته اند=)) خیلی هم واقعی تشریف دارند) و بعد از چند قسمت بدجوری با آن ها خو نیز می گیرید.
اما این وسط چه اتفاقی افتاد؟؟

انیمه “ناروگامی” را هنوز معرف حضورتان نکرده ام؛ شما در این داستان، با خدای بدشانسی طرف هستید که حتی برای خود معبدی نیز ندارد و در تلاش است (شستن دستشویی و تعمیر وان حمام را با شرافت های شان بدانید) کمی اعتبار برای خود کسب کند تا بلکه یکی پیدا شود و بپرستدش و معبدی برایش بسازد؛ حال شما این خدا را با آشنای بدشانسی که سراغ دارید مقایسه می کنید (شاید خودتان را نیز به جای وی بگذارید) و خیلی سریع در قسمت سوم به بدبختی های این خدا لعنت می فرستید و شانس بدش را تبدیل به ضرب المثل می کنید.
در کل، انیمه کاری با شما می کند که حس همزاد پنداری تان با تک به تک شخصیت ها، حتی در سی درجه سانتی گراد هم به جوش بیایید، شاید چهره های زیبا، معصومیت خاص، صدای بیش از اندازه عالی یا هر مورد دیگری دلیل این نزدیکی باشد، اما هرجوره که حساب بکنید، شما یک روح هستید در دو بدن، بدن خودتان و بدن کاراکترهای انیمه.

anime thecity

4-مفاهیم بزرگسالانه

انیمه پر است از این مفاهیم؛ همه مدلش را هم می توانید پیدا کنید، جریانات زیر زانو، رد کردن وجود خدا، مباحث فلسفی و دینی، بحث های سیاسی و کلا همه نوع در هر سایز و اندازه ای.
شوک بزرگ موقعی به شما وارد می شود که این حرف ها را از زبان شخصیتی می شنوید که به قول عزیزان اهل هنر، کارتونی می باشند و نه یک انسان که رو به روی یک دوربین عظیم نقش بازی می کند.
نکته ای که به شخصه برای خودم خیلی جالب بود، درجه بندی سنی انیمه ها می باشد، حتی در انیمه ای با رده بندی سن دوازده سال نیز، بحث گِل برسری را به وفور می توانید پیدا کنید (یا خودم خیلی سر به زیر بودم، یا دنیا به مسیر اشتباهی پیش می رود!!) حال شاید بچه های ژاپنی، رشد زود رس دارند و باید در همان دوران طفولیت این موارد را یاد بگیرند!!

اما در کل، این مفاهیم بسیار هستند، و بزرگترینشان را در انیمه فصل بهار امسال، یعنی “Re life in a different world from zero” پیدا کردم که وقتی پای میز مذاکره می رسند، به جای قهرمانان کمیک بوکی که اطرافیانشان بدون هیچ چشم داشتی کمک هایشان را از این شخصیت دریغ نمی کنند، در این جا اولین سخنی که رد و بدل می شود: “چه چیزی عاید من می شه؟” بود.
و باز هم تکرار می کنم، این یک کارتون است!!

 

معرفی انیمه

5-آزادی عمل در خلق دنیا، بدون هیچ محدودیتی

(البته پول را در اولویت بگذارید و بعد از فراهم شدن بودجه، مورد بالا به حقیقت می پیوندد.)
یک فیلم عظیم سرزمین اسمش را نبر، هرچقدر هم کارش در واقعی ساختن جلوه های ویژه درست باشد و دنیایی بسازد سر و ته، یا ته به سر، باز هم محدودیت های فراوانی دارد؛ مگر چقدر می شود به صورت بازیگر بیچاره مواد مخصوص گریم چسباند؟؟
اما انیمه این محدودیت ها را نداشته و با خلق شخصیت های چشم درشت، در دنیایی رنگارنگ یا تاریک، دری جدید به روی بیننده باز می کند که در وسعت اش گم می شویم و در تاریکی اش می ترسیم.

انیمه عاشقانه


6-موسیقی و صدا پیشگی

همگی مان آلمان را مهد موسیقی جهان می شناسیم و برای یک بار هم که شده، اسم بتهوون و باخ را شنیده ایم (هرچند در هجوم آثار بی کیفیت غربی و وطنی، فکر نکنم دیگر کسی بداند موسیقی یعنی چه، چه برسد اسم این آهنگسازهای بزرگ را بدانند) اما شک نکنید در این میان، اسم ژاپن به یغما برده شده است؛ کافی است یک بار به موسیقی آغازین یا پایانی یک انیمه به دقت گوش کنید، تا متوجه قدرت خلق نت های زیبای چشم بادامی ها بشوید.
حتی با این که نمی فهمید خواننده چه می خواند، اما قطعاً شما را به وجد خواهد آورد.
صدا پیشگی شخصیت های ژاپنی، با آن زبان عجیب و غریب شان، شاید در ابتدا شما را کمی گیج کند، اما رفته رفته با آن خو می گیرید و وقتی کم کم معنی کلمات ساده شان را یاد می گیرید، دل کندن از این زبان، کار سختی می شود، مخصوصاً که برای هر واکنش، صدای خاص خود را دارند که همین مورد زیبایی اثر را دو چندان می کند.

هر چه راجع به دست پخت سرزمین آفتاب بگوییم، کم گفته ایم، تنها موقعی به تمامی این نکاتی که بهشان اشاره کردیم دست می یابید که خودتان شروع به دیدن شان بکنید.

به نظر شما دیگر چه عناصری انیمه را متفاوت می کند؟؟
نظرات خود را با ما در میان بگذارید.

 

کانال تلگرام نشریه اینترنتی شهر

سامان (ادمین نشریه)

مترجم کتاب های فانتزی - عاشق فیلم و سریال و کتاب

6 دیدگاه

  1. انیمه ها واقعا عالین
    یکی اینکه رده سنی های مختلف و سبک های مختلفی دارن که محدودیت نداره
    برای مثال ما تو اکثر انیمیشنا شاهد یه قهرمان هستیم که دشمن پلیدش رو شکست میده و نهایتا یه پایان خوش ایجاد میشه اما تو انیمه ها همچین چیزی وجود نداره و ممکنه درست اخرای انیمه همه چیز تغییر کنه و ما با یه پایان کاملا متفاوت روبرو بشیم
    از این لحاظ انیمه برای هر سلیقه ای وجود داره و همین بهش جذابیت میده

    یکیم صداگذاری انیمه
    نظر من اینه که بی هیچ وجه انیمه هارو دوبله نبینید چون صداگذاری های ژاپنی خود شخصیتا یچیز دیگس و حس خاصی به ادم میده
    *عکس یاتو را دیده و گریه می کند*

  2. کسایی هم که می خوان شروع کنن اول کار با cowboy bebop و death parade و haikyuu و clannad شرو کنن. مطمئن باشن معتاد میشن. هر کدو این کارا که گفتم میشه گفت بهترین تو سبک خدشونن و اولی هم بهترین انیمه کل تاریخ هست و جز برترین سریالهای تاریخ

  3. وای!موسیقی انیمه ها دیوانه کنندس بهترینشون مال فصل اول توکیو غول هستش خدای من !!عالیه! شگفت! انگیزه ! براش کمه،لطفا این انیمه رو هم معرفی کنید تا اهل انیمه به رستگاری برسن

  4. به نظر من زياد بودن قسمت انيمه ها و همانطور كه خودتون گفتيد شخصيت پردازي خيلي قوي تو انيمه هايي مثل وان پيس و ناروتو بهترين عامل جذاب بودن انيمه هاست حالا شما فرق انيمه و كارتون رو نگفتيد كه با اجازه ما ميگيم :دي تو كارتون هرچند قسمت هاي زيادي از آن پخش شده اصلا رو شخصيت پردازي كار نميشه و ما از گذشته يا آينده كاركتر يا حتي احساس واقعي اون كاركتر نسبت به ديگران رو نميدونيم همينطور نداشتن پايه و ستون خاص براي داستان كارتون از بزرگ ترين مشكل اونه براي مثال كسي ميتونه خلاصه اي يك صفحه اي از ۲۰۰ قسمت باب اسفنجي كه تاحالا پخش شده بنويسه؟ :دي
    اما در انيمه بر خلاف همه اين ها هر قسمت خودش يه حكايته

    ببخشيد طولاني شد و اميدوارم به دردتون خورده باشه…

  5. آخرین انیمه ای که دیدم کوزو نو هونکای بود که به قول شما بالا پایین و اطراف زانو بود و یه داستان عاشقانه ی تقریبا کلیشه ای داشت که دو تا بچه عاشق معلم هاشون میشن و غیره ولی عمیق و با وجود کلیشه بودنش جدید بود…همه ی عناصر یه انیمه ی قشنگو داشت و من به شخصه عاشق صدا گذاری دختره شدم و همراهش چند کلمه ای یاد گرفتم کلا انیمه ی آروم و غمگینی بود و من واقعا ازش لذت بردم. واقعا به انیمه ها کم لطفی میشه و به نظرم خیلیییی بهتر از فیلم های هالیوودن.بعد از کوزو نو هونکای،انیمه ی پرتقالی رو دوست داشتم و اونم تونسته بود یه داستان جدید و غمگین(غمگین سیک مورد علاقمه😁) خلق کنه و بعد از انیمه به نظرم مانگا ها هم لیاقت توجه مردمو دارن.چون مانگا نویسا با تمام استعداد کسایی هستن که بودجه ی کافی برای انیمه کردن داستان های فوق العادشون ندارن😂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا