چندی پیش مطلبی پیرامون فصل اول سریال آینهی سیاه قرار داده بودیم. در این مطلب، فصول دوم و سوم این سریال دیدنی را زیر ذرهبین خواهیم برد. به گیرندههای خود دست نزنید!
توجه : این مطلب داستان سریال را لو میدهد!! اگر به اسپویل حساسید، این مطلب به درد شما نمیخورد. ابتدا سریال را تماشا کرده و سپس این مطلب را بخوانید.
در این مطلب به دلیل همپوشانیهای فصل دوم با فصل سوم، این دو فصل را بصورت یک جا مورد تحلیل و بررسی قرار خواهیم داد.
یعنی تکنولوژی قرار است تا این حد سیاه باشد؟ یعنی پیشرفت علم و دنیای الکترونیک قرار است تا این حد مردم را به خاک سیاه بنشاند؟ پاسخ این سؤالات را در Black Mirror خواهید یافت. اما سؤال اینجاست که چرا آینهی سیاه به آن روی سکهی پیشرفتهای شگرف این حوزه پرداخته و به فواید آن کمتر اشاره کرده است؟ به شما توضیح خواهیم داد.
بلک میرر سعی کرده در کنار نشان دادن مضرات و روی سیاه تکنولوژی، به شکل ظریفی به آن طرف قضیه نیز نیمنگاهی بیندازد که در ادامه با ذکر مثالهایی از آنها یاد خواهیم کرد.
بیشترین جایی که Black Mirror روی آن دست گذاشته، رسانه است. رسانه تأثیرگذارترین عامل بر روی افراد، جوامع و ملتهاست. همانطور که در مطلب قبلی به آن اشاره کردیم، فواید و مضرات رسانه مانند چاقوست؛ بهوسیلهی چاقو هم میتوان پوست میوه و سیبزمینی را گرفت، و هم میتوان آدم کشت. رسانه نیز این توانایی را دارد که – برای مثال – هر لحظه مردم را از طریق برنامههای هواشناسی، نسبت به وقوع سیل، طوفان و… مطلع کند، اما از سوی دیگر میتواند یک نفر را از عرش به فرش بکشاند و از فرش راهی قبر کند. رسانه قادر است خوب را بد جلوه دهد و بد را خوب. رسانه قادر است شانتاژ و یا هوچیگری کند. سانسورینگ و آزادی بیان در چنگ رسانههاست. همهی ما اسیر رسانهایم. همهی ما شبها با گوشی میخوابیم و صبحها با گوشی بیدار میشویم؛ چرا که گوشی نزدیکترین و دمِدستیترین رسانهی ماست. همهی کارهای ما از صبح تا شب تحتالشعاع رسانه است و فرقی نمیکند این رسانه، یک شبکهی اجتماعی باشد، یک پیامرسان باشد، یک پیام صبحگاهی در رادیوی تاکسی باشد، بنرهای روی پلهوایی باشد و یا زیرنویس یک کانال تلویزیونی. رسانه در کسری از ثانیه یک آدم معروف را با خاک یکسان کرده و یک آدم ناشناس را سلبریتی میکند. Media را دستکم نگیرید. Media خیلی از چیزها، خیلی از کارهای ما را در زندگی تعیین میکند. پس تعجب نکنید که چرا Black Mirror منتقد درجه یک رسانه است.
از رسانه زیاد گفتیم. حال میخواهیم 9 قسمت این دو فصل را به تفکیک و با ذکر مثالهای کاربردی برای شما عزیزان باز کنیم.
فصل دوم
S02E01 : بازخواهم گشت
مرگ یک عزیز، دردناک است. اما طی سالهای نه چندان دورِ آینده، علم آنقدر پیشرفت کرده که هر یک از ما به جای گوشی و لپتاپ، یک “ربات” شخصی داشته باشیم که همدم ما بشود. یک واقعیت مجازی، یک مَجاز واقعی. کمی به آن فکر کنید. فقط یک دقیقه به داشتن ربات فکر کنید. رباتی کاملاً مشابه انسان با بافتهای شبیهسازی شده، آموزشپذیر، مطیع و هوشمند؛ مجهز به رادیو، وایفای، چراغقوه، سخنگو و… چیزی که قرار است یک روز جای گوشیهای ما را بگیرد، و بعد از آن جای همسر، پدر ، مادر ، خواهر و برادر و آخر سر جای خود ما را نیز بگیرد. یک دقیقه فکر کنید. آیا میتوان با چنین پدیدهای به راحتی کنار آمد؟ “بازخواهمگشت” همین دغدغه را بررسی میکند.
نکات مهم این قسمت: مرگ یک انسان به دلیل گوشیبازی هنگام رانندگی – عدم توجه به شخص مقابل به دلیل سرگرم بودن با وسایلی نظیر لپتاپ و گوشی – پیشرفت چشمگیر صنعت طراحی- Interactive شدن وسایل بازی کودکان – تأثیر شگرف پستها و مطالبی که در شبکههای اجتماعی میگذاریم و کاربردهای باورنکردنی آنها – قابلیت تعمیر گوشی موبایل شکسته یا خراب در منزل، با استفاده از یک پنل هوشمند – و در انتها ذکر این نکته که در عصر تکنولوژی، آنقدر همهچیز کسلکننده است که انسان گاهی دلش برای جر و بحث کردن و دعواهای الکی نیز هم تنگ خواهد شد….!
S02E02 : خرس سفید
در آینده، دیگر نیازی به وجود دادگاه، دادسرا، دادستانی، قاضی، وکیل، پروندهسازی، عریضه نویسی و… نیست. در آینده همهی ما قاضی هستیم. همه وکیلمدافعیم و همگی یک دادگاه درون خودمان داریم. رسانه به ما میآموزد که چه کار کنیم، فقط کافیست خواهان یادگیری باشیم و خودمان را به دست آن بسپاریم. “خرس سفید” روایتی است از محاکمهی علنی یک مجرم در ملأ عام، که مردم، به سرکردگی رسانهها و با همکاری شورای شهر، پلیس و… آن را درون یک شهر برپا میکنند. داستان رازآلودی که با توحشی که در کالبدش دارد، شما را میخکوب میکند. در این قسمت از سریال، ابتدا با دیدن سکانسی از فیلم گرفتن مردم با گوشیهایشان از یک حادثه، دژاوویی عینی برای بیننده تداعی میشود و رفتهرفته، بیننده درگیر اتفاقات میشود.
نکات این قسمت: تنها نکتهی بارز این فیلم را در سه واژه خلاصه میکنم: رسانه، فرهنگ، مردم.
S02E03 : والدو تایم
این قسمت، نقدی مفصل است بر عملکرد رسانهها هنگام برگزاری انتخابات. این قسمت از سریال بسیار آموزنده است و اگر تیزبین باشید، متوجه مسائلی میشوید که مطمئناً شما را متعجب خواهد کرد. در این اپیزود، یک کمدین در قالب یک خرس کارتونی به نام “والدو” با مداخله در مناظرات انتخاباتی، روی آرای مردم تأثیر میگذارد و به تخریب کاندیداها میپردازد و پیچیدگیهایی در پس آن به وجود میآید.
از نکات مهم این قسمت میتوان به این نتیجه رسید که رسانهها در آینده برای خواب و خوراک و حتی شخصیترین مسائل مردم نیز تصمیم خواهند گرفت! و ذکر این نکته لازم است که رسانه همیشه یک پای ثابت هر مسئلهای خواهد بود و همواره یک صندلی برای رسانه در هر زمینهای رزرو شده است. ضمن اینکه باید خاطرنشان کرد که خیلی زود، ممکن است پیشرفت تکنولوژی جای عروسکها را در برنامههای طنز بگیرد و با دستگاههای پیشرفتهتری، عروسک مبدل به یک شخصیت کارتونی روی اسکرین خواهد شد که این موضوع جذابیتهای بصری و هماهنگی بیشتری را در این رابطه در پی خواهد داشت.
فصل سوم
(پیش توضیح: با واگذاری امتیاز فصل سوم این سریال به شبکهی کابلی نتفلیکس، تغییرات اساسی در شیوهی کارگردانی و جلوههای ویژه قابل مشاهده است که به جذابیتهای این مجموعه افزوده است.)
S03E01 : سقوط با سر
“سقوط با سر” ، زندگی امروز ماست. دقیقاً هر آنچه در زندگی تکنولوژیزدهی امروز ما تبدیل به دغدغه شده، در این قسمت از سریال قابل لمس است. اپیزود اول فصل سه، به میزان محبوبیت مجازی افراد پرداخته و به قول خودمان، هرچه “لایکخور” طرف بیشتر باشد، از میزان محبوبیت بیشتری در جامعه برخوردار خواهد بود و دسترسیهای بیشتری به امکانات شهری خواهد داشت. در “سقوط با سر” میبینیم که چطور زندگی واقعی همهی آدمها با چیزی که در دنیای مجازی از خود نشان میدهند زمین تا آسمان فرق دارد. و تمام این تقلاها برای گرفتن لایک در فضای مجازی است، ولو اینکه در دنیای واقعی، شخص موردنظر بدترین انسان باشد. باید اشاره کنم که پایلوت فصل سوم، یک استارتر خوب برای تماشای کامل این فصل است.
نکات مورد توجه این قسمت : روی آوردن مجدد مردم به اتومبیلهای کلاسیک (موردی که در قسمتهای قبلی فصلهای پیشین نیز قابل رؤیت بود) – پیشرفت در صنعت خودرو و برقی شدن خودروها و مراجه به شارژرهای بزرگراهی برای شارژ باتری اتومبیل به جای زدن بنزین – افزایش منازل مسکونی و افزایش بزرگراهها به گونهای که بزرگراههای هوایی از روی خانه مردم رد میشوند (یا اینکه آنقدر ساخت و ساز زیاد شده که مردم حتی مجبورند در جوار بزرگراهها زندگی کنند) – حرفهای شدن کنسولهای بازی، به شیوهای که تنها با یک دستگاه VR (واقعیت مجازی) و یک جویاستیک میتوان بدون هیچ دم و دستگاه اضافهای در هر زمان و مکانی اوج هیجان در گیم را تجربه کرد. و بسیاری از نکات دیگری که مطمئناً خود شما متوجه آن خواهید شد.
S03E02 : تستِ بازی
به نظر خود بنده، جذابترین و حرفهای ترین قسمت در بین هر سه فصل این سریال، همین قسمت است. Playtest یا تست بازی، یک دنیای ماورائی است که در آن میتوانیم اوج پیشرفت دنیای Gaming را در آیندهای نزدیک تماشا کنیم. دنیایی آکنده از واقعیت و آدرنالین! این قسمت از سریال بیشتر از بقیهی قسمتها به دل بنده نشست و خیلی لذت بردم. اگر بخواهم راجعبه این اپیزود بنویسم باید 10 صفحه تایپ کنم! بنابراین تماشا و درک نکات این پرده از سریال را به خود شما واگذار میکنم.
S03E03 : خفه شو و به ساز من برقص
بازهم داستان یک مجازات. یک تعقیب و گریز مجازی. یک مجازات مجازی. داستان اپیزود سوم فصل سوم، روایت پسری را بازگو میکند که به سایتهای غیراخلاقی سر میزند و با نصب یک نرمافزار روی لپتاپش به صورت ناخواسته، یک بدافزار نیز همراه آن نصب شده و از طریق وبکم لپتاپ، حرکات ناشایستی که آن پسر هنگام تماشای محتوای آن سایتها انجام میداد را ضبط کرده و با ارسال ایمیلی به او، به او میگوید که اگر از دستورات فردی که بدافزار را ساخته، اطاعت نکند، فیلمش را روی اینترنت میگذارد. بعدها مشخص میشود که این حرکت، کار یکی از نهادهای اخلاقی و یا پلیس و یا دادستانی بوده است و…
این قسمت سریال، از جنبههای آموزنده و اخلاقی بیشتر قابل توجه است و تماشای حتی چندین و چندبارهی آن خالی از لطف نیست.
نکات این قسمت: اینترنت همواره همراه ماست. دوست و دشمن هردو در یک کالبد قرار گرفته و ما قادر نیستیم آنها را از یکدیگر تشخیص دهیم – هیچکس نمیداند در پس سایتها، چه غیراخلاقی و چه معمولی، چه کسی و چه چیزی وجود دارد و امنیت آنها به هیچ وجه قابل تضمین نیست – مچگیری و باجخواهیها با افزایش وسایل ارتباطی هر روز بیشتر و بیشتر میشود و…
S03E04 : سن جونیپرو
این قسمت از سریال شاید کمجذابیتترین اپیزود کل فصول باشد و ممکن است به مزاق همه خوش نیاید. سن جونیپرو روایتگر رخداد یک عشق عجیب در یک شهر تخیلی است که متعاقب آن عشق، اتفاقات زیادی را در خود میبیند. این قسمت از آن جهت جذابیت کمتری دارد که چاشنی عشقی آن زیاد است و جنس این عشق، عشق معمولی نیست. ضمن اینکه عناصر تخیلی و فانتزی خیلی کم در این بخش مورد استفاده گرفته و بخشهای جذاب تکنولوژیک آن، در اواخر اپیزود و بهطور مختصری خودنمایی میکنند. این قسمت از بُعد عاطفی بسیار شبیه به “بازخواهمگشت” است. با این تفاوت که تمام ابعاد عاطفی در قابل تجسم و رؤیا اتفاق میافتند، نه در واقعیت.
نکتهی بارز این قسمت: به وجود آمدن حافظههایی برای ثبت خاطرات و القای خواب و یا مرگ مصنوعی برای تجدید دیدار با شخص از دست رفته.
S03E05 : کسانی که به شلیک کردن علاقهای ندارند
یک داستان متفاوت از مزایا و معایب فناوری در ارگانهای نظامی و در زمان جنگ. روایتی تلخ از وقایع جنگ در گذشته و آینده و اثراتی که تکنولوژی بر جنگ و نیروهای نظامی گذاشته است. هنگام ثبتنام در ارتش، در مغز تمام سربازان یک چیپست کار گذاشته میشود تا آنها دشمنانی را که قرار است به قتل برسانند را به شکل موجودات ترسناک و عجیبالخلقه ببینند. وقتی یکی از سربازان مشکلی برای چیپستاش (نام آن قطعهی الکترونیکی Mass میباشد) پیش میآید، میفهمد که اشخاصی که آنها را به شکل موجودات عجیب میدیده، انسانهای معمولی هستند و مَس باعث میشد که آنها را به شکل زامبی و یا موجودات خشن ببیند. پس از این خرابی، پروفسور طراح مَس، در رابطه با این تکنولوژی و دلیل ساخت آن توضیحات تکاندهندهای میدهد که هم سیاه است و هم سفید.
نکات بارز این قسمت: پیشرفت فوق حرفهای صنایع نظامی – عدم نیاز به نقشهخوانی با استفاده از لنزهای هوشمند – پیشرفت چشمگیر پدافندهای عامل و غیر عامل در جنگهای بزرگ و درگیریهای کوچک