کلاس آدمکشی جزو انیمههایی است که مفهومی عمیق دربارهی معلم و کلاس درس را به بینندهی خود انتقال میدهد. در ادامه با نشریهی شهر و نقد این انیمه همراه ما باشید.
انسانهای زیادی در طول زندگیمان تاثیرات انکار ناپذیری بر طرز فکر، نگرشمان به زندگی و تصمیمات حیاطی برای آیندمان میگدارند. پدر و مادر، خواهر و برادر، فامیل های درجه یک و دو و دوستانمان. اما اگر بخواهیم مهمترین این اشخاص را نام ببریم، قطعاً معلمها با اختلاف زیاد – حتی نسبت به والدینمان – در صدر قرار میگیرند. افرادی که آموزش الفبا و مسائل ریاضی و زبانهای مختلف فقط جنبهی ظاهری کار آنهاست و در پسزمینه و گاهی بی آن که حتی خودشان نیز بدانند مسیر زندگی ما را با رفتار و گفتارشان رقم میزنند. گاهی به سوی یک تباهی و ویرانی و بعضاً خوشبختی و کمال. حتی قبل از اینکه ما پدرانمان را قهرمان و الگوی زندگیمان ببینیم، این معلمها هستند که افسانههای همه چیزدانی در دورهی ابتدائی، راهنمایان بزرگ در دورهی راهنمایی و تاثیرگذارانی بی برو برگشت در دبیرستاناند. انسانهایی که تک به تکمان جملات و کارهایی که حتی ده سال پیش انجام دادهاند را درست کنار خود و در رفتار و شیوهی زندگیای که انتخاب کردهایم (بخوانید انتخاب کردهاند) میبینیم و کلاس آدمکشی به زیباترین شکل ممکن و با استفاده از دو عنصر قدرتمند کمدی و فانتزی تمامی این مسائل را به نمایش میگذارد.
داستان درمورد موجودیست که مافوق سرعت حرکت میکند و تصمیم دارد تا یک سال دیگر کرهی زمین را نابود کند و تنها فرصت زمینیان برای جلوگیری از به وقوع پیوستن آخرالزمان واقعی فقط بیست و شش دانشآموز خلاف و درس نخوان هستند که به کوهستان تبعید شدهاند و باید این موجود را بکشند. موضوعی ناب که چاشنی طنزش می تواند شما را میخکوب کند و مدتها سرگرم نگه دارد. و حقیقتاً تا اوایل فصل دوم نیز این کار را به نحو احسن انجام میدهد و چاشنی تکراری شدنش در فصل دوم است که حس و حال همیشگی تلاش برای کشتن معلم و در حین آن یاد گرفتن درس زندگی را توی ذوق بیننده میکوبد، به طوری که خودم یک استراحت یک و نیم ساله به آن دادم تا آن کلیشهها از سرم بیرون بروند و بتوانم انیمه را ادامه بدهم. اما تک به تک این کلیشهها همانطور که گفتم درس زندگی را درون خود دارند که این معلم نامیرا به شاگردانش میآموزد. درس عشق، از خودگذشتگی، داشتن اعتماد به نفس، کار تیمی و صدها مورد دیگر که شاید هرگز به صورت تئوری در هیچ مدرسهای تدریس نشود. در میان این تلاشها دانشآموزان با خطرات رو به رو شدن با قاتلهای حرفهای که از سرتاسر دنیا گیرد هم میآِیند تا این معلم را بکشند، خطر افشا شدن وجود چنین موجودی بین مردم دنیا و حتی وجود داشتن تبعیضهای شدید بین کلاس اول مدرسه و کلاس خودشان که آخرین کلاس از لحاظ ردهبندی نیز هست رو به رو میشوند. این مورد آخر به شدت سیستم آموزشی ژاپن را زیر سوال میبرد که خیلی موارد اختلاف فاحش نوع آموزش و توجه به دانشآموزان را بین شهرها، مدراس و حتی کلاسهای خود یک مدرسه است را به نمایش میگذارد. این ایرادات به سیستم آموزش خود کشور ما نیز وارد است و همه ما آن را با نام مدارس تیزهوشان میشناسیم. اگر لئوناردو داوینچی الان زنده بود و میدید الان در کشور ما هزاران هزار تیرهوش وجود دارد، به عقل خودش شک میکرد. مگر در طول کل تاریخ ما چقدر تیزهوش داشتیم که همین الان هزاران هزار آنها را در مدارسمان پرورش میدهیم؟ حال کاری با این ندارم که این عزیزان پس چرا انقلابی در تمامی زمینههای علمی و ورزشی و هنری کشور انجام نمیدهند!
در طول چهل و هفت قسمت رابطهی دانشآموزان و استادشان عمیق و عمیقتر میشود و شاید خیلیها برای اولین بار “مدرسه خانهی دوم ماست” را در این انیمه ببینند که روابط چگونه از شاگرد با معلم و همکلاسی با همکلاسی فراتر از آنچه چند ساعت کنار همدیگر باشند، فراتر میرود. رابطهای که آرام و با حوصله ساخته و پرداخته میشود و در قسمت آخر نمیتوان ایراد غلو کردن در این رابطه را وارد کرد، چون حتی با وجود تم فانتزی انیمه همه موارد انسانی پیش میرود. عواطف و احساسات حتی خشم و نفرتش نیز واقعیست. درست است که گاهاً در بیش از اندازه شرور نشان دادن کاراکترهای منفی تمارض صورت میگرفت، اما خوشبختانه عمرشان آنقدری در طول داستان قد نمیداد که لطمهای جدی به روند داستان بزنند. هر چند که نبود یک شخصیت منفی و قوی از نقاط ضعف این انیمه به حساب میآید. کاراکتری که کاریزمایش ما را بگیرد و آرزوی دیدنش در قسمت بعد را بکشیم، شرورها فقط میآمدند و میرفتند به باد فراموشی سپرده میشدند.
وقتی صحبت از انیمهها میشود قطعاً کلیپهای افتتاحیه (Opening) و اختتامیه (Ending) از مواردی هستند که بی شک تاثیر زیادی روی خود انیمه و بینندهی آن میگذارند و وجودشان حیاتی است. تمامی افتتاحیهها و اختتامیههای کلاس آدمکشی نیز به زیبایی هر چه تمامتر ساخته شدهاند. هر چند که در تم خود تصاویر و تدوین و جذابیت آنها قطعاً فاصلهای یک سر و گردنی با انیمهای همچون نوراگامی دارد و موسیقی متن و خوانندههای آن نیز به قدرت انیمهی شارلوت نیستند، اما همچنان بیننده تا مدتها آن را از ذهن نخواهد برد و شاید حتی موسیقی آن را دانلود و هر چند مدت یکبار به آن گوش دهید.
کلاس آدمکشی فراتر از یک انیمهی طنز و فانتزی است که ایراداتی همچون نداشتن یک شرور قدرتمند و تکراری شدن روند داستانی شما را از دست یافتن به موضوع اصلی و مخفی شده در بتن داستان بازنمیدارد و هنگامی که به دو قسمت انتهایی آن میرسید و پرده از این راز برمیدارید و کارگردان تلاش میکند با فاش شدن رازش شما را با احساساتی کردن و حتی پر شدن چشمانتان با اشک مجازات کند، به تمامی خاطرات دوران مدرسه و معلمهای که چه تاثیری خوب و چه منفی بر رویتان داشتند فکر میکنید و بیشک هیچ اثری نمیتوانست بهتر از این رابطهی معلم و دانشآموز را به نمایش بگذارد.
آیا شما این انیمه را دیدهاید؟
نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
من فصل یک این انیمه رو دیدم. نقدی که کردین به جا بود و این اینمه واقعا یه شخصیت منفی کارزمایی کم داشت. ایراد دیگه ای که میشه بهش گرفت واکنش شخصیت ها به قضیه نابودی زمین و کشتن کورو سنسی بود که در حتی موضوع فانتزی هم انیمه رو غیر طبیعی جلوه میده. نقاط قوت این انیمه هم به نظر من اوپنینگ اولش و چند تا ار شخصیت های دانش آموزا بود.
با تشکر اگه انیمه های بیشتری نقد کنید. 😉
درود و تشکر بابت نظرتون. بله در مورد غیرطبیعی بودن نابودی زمین کمی غیر واقعی بود. اگه اوپنینگ فصل اول رو پسندیدید، حتماً اندینگ اول هم نظرتون رو جلب می کنه. حتماً انیمه های بیشتری رو نیز نقد می کنیم.
اگه میشه*
ممنون بابت معرفی و نقد
من اول مانگای این انیمه رو خوندم و بعد متوجه شدم که انیمه اون هم وجود داره…به هر حال زیبا ترین مانگایی بود تا تا حالا خوندم و مطمئنم هیچ انیمه دیگه ای به پاش نمی رسه
کاملا باهاون موافقم این انیمه بی برو برگرد یکی از بهترین هاست و نقد شما هم خیلی قشنگ اون رو توضیح داده
انیمه خیلی قشنگی بود ، ب شخصه ک خیلی ازش خوشم اومد …
نه به اون قسمتایی ک همش خنده دار بود ، نه به اون قسمت یکی مونده ب اخر ک من ی جعبه دستمال خالی کردم از بس گریه کردم:((